سیستان و بلوچستان سرزمین دریا و کویر - سیستان و بلوچستان

پیش بینی کرده ای اینک که باران می رسد بخت ما را دیده ای چون باد و طوفان می رسد خود که محروم از درخت و سبزه ایم در زاهدان چون تبر گویی به جان این درختان می رسد برق ما را اضطراری نیست در طوفان و باد برق نانوا می رود پس قحطی نان می رسد هرچه از نایلون که مصرف کرده ایم در سال قبل بهر عبرت از کجا در پیش چ...

عقل و جان در پيش تو كسب معاني مي كند در بغل باشي دلم ياد جواني مي كند سالها بودي تو يار مهربان اما كنون نرخ روي جلد تو با ما گراني مي كند گرچه حالا رفته اي در بند سي دي وفلش باز برگ كاغذي ات خوش بياني مي كند مي رسد تا اوج لذت هر شبي در آن سكوت تا كه تنهايي تو را ، دل ميهماني مي كند گرچه آوردم تو را ...

چند روز قبل در شب شعر "هامون سروده ها" برای شعر خوانی دعوت بودم . این برنامه در شهر محمدآباد مرکز شهرستان هامون با حضور استاندار محترم برگزار گردید. در پایان جناب مهندس هاشمی تذکری بجا فرمودند ،این که می دانیم که عواملی باعث خشکی هامون شده ولی اهالی هنر نباید بیش از حد روح نا امیدی با هنر ...

طنز مهربانی با سرماخوردگی (عبدالرحمن حواشی) با سرد شدن هوا ،در گوشه گوشه شهر نشان سرماخوردگی می بینیم.ولی گاهی محبت بیش از حد بعضی از دوستان باعث نشر و پخش بیشتر این ویروس زمستانی می شود. رفیقان قدر خود هر دم بدانید کمی بهتر به وقت غم بدانید نه وقت آنفولانزای جهانی ویا ویروس پنهان نهانی رسیدم پیش آق...

با توجه به هجمه ناعادلانه برخي افراد نادان به ساحت مقدس رسول رحمت (ص)، بر آن شديم كه در اين ستون درد دلي نقد گونه با حال و هواي اين ستون بر شعور افرادي بنويسيم كه هنوز انسانيت برايشان معني و تفهيم نشده است. وبدين سبب محبت خود را به حضرت ختمي مرتبت اعلام نماييم. آن منير و ماه بدري ، آن محمد سرور است ...

چتر شاعر خسته و در ياد باران مي شود موج دلتنگي ما گويي فراوان مي شود گرنيايد رحمت حق مي شود سختي زياد اين دوسه سبزه به شهر ما بيابان مي شود شهر دزدابي كه مي نوشد حيات هيرمند گر نباشد قطره ها هامون پريشان مي شود هم بود يك قصه اي در شهر ما گويم عجيب گر ببارد روز وشب مشكل فراوان مي شود گر ببارد روز وشب...

سال ميلادي نو گشتي به لندن مي زدم يك گذاري دور آن ميدان بيگ بن مي زدم مي نشستم كافي شاپ و پنبه مي كردم به گوش جاي شيشه روي عينك تكه آهن مي زدم چون كه مي گويند به آنجا بي حجابند كلهم يك نگاهي بس حلال از روي دامن مي زدم اين كه مي دانم حرام اندر حرام است هر عرق يك عرق نعناع تلخي نحو احسن مي زدم من نمي ...

بيا سرخاب چشمان جواني دوصد لعنت بر اين لفظ گراني بيا اي گوجه سرخ اناري تو اي زيباترين عطر بهاري خوشا وقت خريد كارتني ات نه حالا با گرم ،مثقال جاني كنار سفره هاي هفت رنگي تويي با مايه داران در تباني بيا اي بي وفا كردي فراموش تو ديرين يار ما املت خوراني كنار دستفروشان بوده اي تو و حالا در ته ماركت نه...

شنيدم چون كه شهري باصفا هست به نظم وكار قانوني بنا هست نه معتاد و نه كارتن خواب تنها چهارراه و خيابان بي گدا هست نه نان خشكي نه لاك كهنه دارد به كوچه اين صدا نا آشنا هست بسي آمفي تئاتر و سالن خوب به هر كنج خيابان سينما هست پزشكش دور دور از زير ميزي بدون بيمه ها حتي دوا هست نه يك كيسه پر از دارو دهد ...

http://www.shafaf.ir/files/fa/news/1391/10/3/60150_626.jpg یاد آن روزی که پر بودم چنان این موتور را رفته بود آخر توان هر قفس رنگی به خود بگرفته بود آن فریزر تا دهن آغشته بود خوردنی ها بود خشک و آبدار در زمستان میوه خوب بهار انبه و سیب و انار و پرتقال موز و انگور و هلوی خوش جمال ماهی دریا قزل آلا وش...