زیورآلات زنان بلوچ
ارسال شده: جمعه ۲۰ اسفند ۱۳۸۹, ۱۰:۲۹ ب.ظ
تاريخچه زيورآلات بلوچستان
عصر فلز، دوره مهمي در تاريخ زيورآلات در جهان است. در عصر ماقبل تاريخ برحسب اتفاق سنگهائيكه داراي مس بودند در مجاورت آتش قرار گرفته و انسان ماقبل تاريخ تكههاي براق فلز را كه براثر ذوب ار سنگ جدا شده بود، مشاهده كرد و بعد فهميد كه اين فلز را ميتوان كوبيد و به اشكال مختلف درآورد و نيز متوجه شد كه استفاده از آن در بسياري از جهات براي ساختن اسلحه و ادوات به مراتب بهتر از سنگ است. مس براي آلات زينتي به كار رفت و همچنين لوازم جادو و طلسم كه انسان ماقبل تاريخ بدان اعتقاد داشته و بدين وسيله خود را ارواح خبيثه محافظت ميكرد از آن ساخت.
در منطقه بلوچستان و سيستان و دشت قزوين، آثار كورههاي ذوب فلز كه شايد قديميترين كورههاي ذوب فلز در جهان باشند ديده شده است. پيدايش عصر مس در ناحيه بينالنهرين به واسطه معادن موجود در بلوچستان بوده، زيرا در سرتاسر بينالنهرين ناحيهاي يافت نميشود كه داراي معدن مس باشد، ولي عصر مس در بينالنهرين پديد آمده است و اما سرتاسر بلوچستان از نصرتآباد تا چابهار معادن خيلي قديمي كه مس از آنها استخراج ميشده وجود دارد. مس از طريق دريا به سومر حمل شده و به شهرهايي از قبيل اور و غيره برده مي شد.
به مرز و ذوب مس و ريختهگري و صنعت قالبسازي و ساخت مجسمه سفالين توسعه يافت. اين فن در طول جاده جنوبي تا سيستان كشيده شد و از آنجا به سرزمين بلوچستان و دره سند سرايت كرد. عهده مفرغ در ايران سابقهاي تا حدود دو هزار سال پيش از ميلاد دارد. از بررسيهاي باستانشناسي در درهي سند و غرب آن در بلوچستان، ويرانههاي تعداد زيادي از قرارگاهها را متعلق به عصر مفرغ پيشين، نشان ميدهد كه ميتوان براي توصيفشان واژهي شهر را به كار برد. در واقع بيشتر اين شهرها ميبايست چون مراكز حوزههاي كشاورزي بنيانگذاري شده باشند. گرچه در يكي دو مورد هم ميتوان استنباط كرد كه برخي از عوامل يا ملاحظات تجاري، در انتخاب محل و خصوصيت شهري مؤثر بوده است.
ويل دورانت مينويسد:
«دكتره. فرانكفورت در سال 1932 ميلادي (1311 هـ . ش) در ويرانههاي يك دهكده بابلي ـ ايلامي در تل اسمار كنوني، مهرهها و مهرها سفالي را از زير خاك درآورد كه به نظر او آنها را در حدود 2000 سال قبل از ميلاد، از موهنجودار و به آنجا بردهاند. دكتر هال معتقد است كه سومريان فرهنگشان را از هند گرفتهاند، ولي هم سومريها و هم هنديان آغازين را از يك اصل و فرهنگ مشتركي ميداند كه در بلوچستان بوده است. بنابراين ميتوان گفت كه هنديان و سومريان فرهنگ خود را از بلوچستان گرفتهاند، و نه تنها اين سرزمين با تمدن نواحي باستان واقع در غرب در ارتباط بوده بلكه با تمدن پيش از تاريخ نواحي شرقي نيز هماهنگي داشت و در حقيقت بلوچستان واسطهي تمدن قديم شرق و غرب نيز بوده است.
تا اينجا به اين نتيجه ميرسيم كه بلوچستان به علت دارا بودن معادن و. پيشينهي فرهنگي ميتوانسته از قديمالايام محل ساخت زيورآلات باشد حال ميپردازيم به اينكه چه دلايلي در اين منطقه باعث استفاده از زيورآلات شده است.
زينتآلات در شرق هميشه هم زيبندهي اندام و جامه بوده و هم نشانه حشمت و آبرو به راستي نيز درخشش فلزهاي گرانبها، صداي النگو و لرزش گوشواره، به خصوص اگر مكمل جامههاي سنتي باشد، بسيار دلفريب است. زينتآلات مهمترين تملك زنان ازدواج كرده بوده و هست كه به عنوان بخشي از بهاي عروسي
آنها توسط خانواده داماد به عرو.س داده ميشود.
زيورآلات اين نواحي هميشه به سفارش ساخته ميشود و به دليل اقتصادي، آنها را در روستاها كمتر به صورت آماده ميتوان يافت. در ساختهها و سفارشات روستايي، نقره بيشتر بكار ميرود، حال آنكه در شهرها طلا رايجترين است و وسيلهي بهتري براي سرمايهگذاري به شمار ميرود. گذشته از طلا و نقره، آميزه (آلياژ)هاي فلزي و مهرههاي پلاستيك به رنگ طلايي و فيروزهايي نيز اغلب به كار ميرود. ياقوتهايي مصنوعي هم از رنگ صورتي روشن تا سير، خواستاران بسيار دارند، همين گونه مرواريدهاي مصنوعي و سنگ سفيد در جاهايي كه مرواريد در دسترس نباشد معمول است. گاهي اوقات كهربا نيز مشاهده ميشود. از ميان سنگهاي ويژه زينتآلات، فيرونزه مصرف بيشتري دارد چون در خراسان معدن آن يافت ميشود.
منظور از زيورآلات سنتي در بلوچستان، زينتآلات سنتي شهري، روستايي و مردم چادرنشين بلوچستان ميباشد كه به عنوان يك منطقه فرهنگي در نظر گرفته شده است. (بلوچستاني كه محدود به مرزهاي ملي كنوني نيست) زيرا از لحاظ فرهنگي خصوصاً استفاده زينتآلات آنچنان رابطه تنگاتنگي مابين ساكنان مناطق بلوچستان ايران و پاكستان وجود دارد كه كشيدن هرگونه مرزي را غيرممكن ميسازد. دليل ديگري كه وجود مرز را در اين منطقه كمرنگ ميكند اين است كه بسياري از سازندگان طلا در اين منطقه سفارشات خود را از روي كاتالوگ و كتابهاي منتشر شده در پاكستان ميپذيرند به طوري كه پيدا كردن نقوش خاص منطقه را با شكل روبرو ميسازد به هر طلافروشي و جواهر سازي كه در منطقه بلوچستان سري بزنيد و قصد داشته باشيد سفارشي بدهيد يكي از اين كاتالوگها را در برابر شما ميگشايند كه به گفتهي خود زرگران حدوداً از 25 تا 30 سال قبل استفاده از آنها مرسوم شده و ديگر به ندرت اتفاق افتاده است كه طلاساز يا نقره كار سواي بازار، دست به آفرينش و خلق اثر هنري بزند كه منشاء آن تمام خواستهها و انديشههاي خاص منطقه خودش باشد.
در حال حاضر براي تهيه زيورآلات سنتي كه در كارگاههاي كوچك محلي ساخته ميشوند، طلا با عيار 24 مورد استفاده قرار ميگيرد. اكنون توليد جواهرات نقرهاي در بلوچستان متوقف شده است و نقرهكاراني كه امروزه به كار مشغول هستند، كارشان اساساً به كارهاي مرمت (تعمير) مختص ميشود.
همچنين بايد يادآور شد كه برخي از زينتآلاتي كه در سيستان و بلوچستان و هرمزگان به دست آمده از ديدگاه نگاره و نقش همانند يكديگرند اگرچه شايد به نامهاي گوناگوني خوانده ميشوند. اين همانندي با توجه به همسايگي اين نواحي و مهاجرت عشاير، طبيعي است. بنابراين كشيدن مرز مشخصي بين زينتآلات عاميانه و محلي بلوچستان از زينتآلات ديگر مناطق ايران نيز بينهايت مشكل است. بازوبندها، مچبندها، پاآور نجنها و سربندها را به راحتي ميتوان در زينتآلات مناطق ديگر ايران يافت. زيورآلات و جواهرات را در اين منطقه نميتوان دقيقاً طبقهبندي كرد. حتي مروري بر سفرنامههاي گذشته دريافتن طبقات مختلف به ما كمكي نميكند.
تاكنون روشن شده كه طبقهبندي جواهرات در هر منطقه از جهان برطبق قبيلهي مخصوص يا گروهمحلي است و اين كار اگرچه ممكن است، خيلي مشكل ميباشد.
آنچه از كتابهاي تاريخي دريافت ميشود اين است كه نقرهكاران زيادي در اين منطقه وجود داشتهاند و جوهرات به طور عمومي استفاده ميشده است. محدود بودن اطلاعات در اين زمينه بدين علت است كه جهانگردان فرصتي براي دين زينتآلات زنان به دليل پنهان بودن در زير لباسهايشان، نداشتند.
منبع : http://www.golha.net
عصر فلز، دوره مهمي در تاريخ زيورآلات در جهان است. در عصر ماقبل تاريخ برحسب اتفاق سنگهائيكه داراي مس بودند در مجاورت آتش قرار گرفته و انسان ماقبل تاريخ تكههاي براق فلز را كه براثر ذوب ار سنگ جدا شده بود، مشاهده كرد و بعد فهميد كه اين فلز را ميتوان كوبيد و به اشكال مختلف درآورد و نيز متوجه شد كه استفاده از آن در بسياري از جهات براي ساختن اسلحه و ادوات به مراتب بهتر از سنگ است. مس براي آلات زينتي به كار رفت و همچنين لوازم جادو و طلسم كه انسان ماقبل تاريخ بدان اعتقاد داشته و بدين وسيله خود را ارواح خبيثه محافظت ميكرد از آن ساخت.
در منطقه بلوچستان و سيستان و دشت قزوين، آثار كورههاي ذوب فلز كه شايد قديميترين كورههاي ذوب فلز در جهان باشند ديده شده است. پيدايش عصر مس در ناحيه بينالنهرين به واسطه معادن موجود در بلوچستان بوده، زيرا در سرتاسر بينالنهرين ناحيهاي يافت نميشود كه داراي معدن مس باشد، ولي عصر مس در بينالنهرين پديد آمده است و اما سرتاسر بلوچستان از نصرتآباد تا چابهار معادن خيلي قديمي كه مس از آنها استخراج ميشده وجود دارد. مس از طريق دريا به سومر حمل شده و به شهرهايي از قبيل اور و غيره برده مي شد.
به مرز و ذوب مس و ريختهگري و صنعت قالبسازي و ساخت مجسمه سفالين توسعه يافت. اين فن در طول جاده جنوبي تا سيستان كشيده شد و از آنجا به سرزمين بلوچستان و دره سند سرايت كرد. عهده مفرغ در ايران سابقهاي تا حدود دو هزار سال پيش از ميلاد دارد. از بررسيهاي باستانشناسي در درهي سند و غرب آن در بلوچستان، ويرانههاي تعداد زيادي از قرارگاهها را متعلق به عصر مفرغ پيشين، نشان ميدهد كه ميتوان براي توصيفشان واژهي شهر را به كار برد. در واقع بيشتر اين شهرها ميبايست چون مراكز حوزههاي كشاورزي بنيانگذاري شده باشند. گرچه در يكي دو مورد هم ميتوان استنباط كرد كه برخي از عوامل يا ملاحظات تجاري، در انتخاب محل و خصوصيت شهري مؤثر بوده است.
ويل دورانت مينويسد:
«دكتره. فرانكفورت در سال 1932 ميلادي (1311 هـ . ش) در ويرانههاي يك دهكده بابلي ـ ايلامي در تل اسمار كنوني، مهرهها و مهرها سفالي را از زير خاك درآورد كه به نظر او آنها را در حدود 2000 سال قبل از ميلاد، از موهنجودار و به آنجا بردهاند. دكتر هال معتقد است كه سومريان فرهنگشان را از هند گرفتهاند، ولي هم سومريها و هم هنديان آغازين را از يك اصل و فرهنگ مشتركي ميداند كه در بلوچستان بوده است. بنابراين ميتوان گفت كه هنديان و سومريان فرهنگ خود را از بلوچستان گرفتهاند، و نه تنها اين سرزمين با تمدن نواحي باستان واقع در غرب در ارتباط بوده بلكه با تمدن پيش از تاريخ نواحي شرقي نيز هماهنگي داشت و در حقيقت بلوچستان واسطهي تمدن قديم شرق و غرب نيز بوده است.
تا اينجا به اين نتيجه ميرسيم كه بلوچستان به علت دارا بودن معادن و. پيشينهي فرهنگي ميتوانسته از قديمالايام محل ساخت زيورآلات باشد حال ميپردازيم به اينكه چه دلايلي در اين منطقه باعث استفاده از زيورآلات شده است.
زينتآلات در شرق هميشه هم زيبندهي اندام و جامه بوده و هم نشانه حشمت و آبرو به راستي نيز درخشش فلزهاي گرانبها، صداي النگو و لرزش گوشواره، به خصوص اگر مكمل جامههاي سنتي باشد، بسيار دلفريب است. زينتآلات مهمترين تملك زنان ازدواج كرده بوده و هست كه به عنوان بخشي از بهاي عروسي
آنها توسط خانواده داماد به عرو.س داده ميشود.
زيورآلات اين نواحي هميشه به سفارش ساخته ميشود و به دليل اقتصادي، آنها را در روستاها كمتر به صورت آماده ميتوان يافت. در ساختهها و سفارشات روستايي، نقره بيشتر بكار ميرود، حال آنكه در شهرها طلا رايجترين است و وسيلهي بهتري براي سرمايهگذاري به شمار ميرود. گذشته از طلا و نقره، آميزه (آلياژ)هاي فلزي و مهرههاي پلاستيك به رنگ طلايي و فيروزهايي نيز اغلب به كار ميرود. ياقوتهايي مصنوعي هم از رنگ صورتي روشن تا سير، خواستاران بسيار دارند، همين گونه مرواريدهاي مصنوعي و سنگ سفيد در جاهايي كه مرواريد در دسترس نباشد معمول است. گاهي اوقات كهربا نيز مشاهده ميشود. از ميان سنگهاي ويژه زينتآلات، فيرونزه مصرف بيشتري دارد چون در خراسان معدن آن يافت ميشود.
منظور از زيورآلات سنتي در بلوچستان، زينتآلات سنتي شهري، روستايي و مردم چادرنشين بلوچستان ميباشد كه به عنوان يك منطقه فرهنگي در نظر گرفته شده است. (بلوچستاني كه محدود به مرزهاي ملي كنوني نيست) زيرا از لحاظ فرهنگي خصوصاً استفاده زينتآلات آنچنان رابطه تنگاتنگي مابين ساكنان مناطق بلوچستان ايران و پاكستان وجود دارد كه كشيدن هرگونه مرزي را غيرممكن ميسازد. دليل ديگري كه وجود مرز را در اين منطقه كمرنگ ميكند اين است كه بسياري از سازندگان طلا در اين منطقه سفارشات خود را از روي كاتالوگ و كتابهاي منتشر شده در پاكستان ميپذيرند به طوري كه پيدا كردن نقوش خاص منطقه را با شكل روبرو ميسازد به هر طلافروشي و جواهر سازي كه در منطقه بلوچستان سري بزنيد و قصد داشته باشيد سفارشي بدهيد يكي از اين كاتالوگها را در برابر شما ميگشايند كه به گفتهي خود زرگران حدوداً از 25 تا 30 سال قبل استفاده از آنها مرسوم شده و ديگر به ندرت اتفاق افتاده است كه طلاساز يا نقره كار سواي بازار، دست به آفرينش و خلق اثر هنري بزند كه منشاء آن تمام خواستهها و انديشههاي خاص منطقه خودش باشد.
در حال حاضر براي تهيه زيورآلات سنتي كه در كارگاههاي كوچك محلي ساخته ميشوند، طلا با عيار 24 مورد استفاده قرار ميگيرد. اكنون توليد جواهرات نقرهاي در بلوچستان متوقف شده است و نقرهكاراني كه امروزه به كار مشغول هستند، كارشان اساساً به كارهاي مرمت (تعمير) مختص ميشود.
همچنين بايد يادآور شد كه برخي از زينتآلاتي كه در سيستان و بلوچستان و هرمزگان به دست آمده از ديدگاه نگاره و نقش همانند يكديگرند اگرچه شايد به نامهاي گوناگوني خوانده ميشوند. اين همانندي با توجه به همسايگي اين نواحي و مهاجرت عشاير، طبيعي است. بنابراين كشيدن مرز مشخصي بين زينتآلات عاميانه و محلي بلوچستان از زينتآلات ديگر مناطق ايران نيز بينهايت مشكل است. بازوبندها، مچبندها، پاآور نجنها و سربندها را به راحتي ميتوان در زينتآلات مناطق ديگر ايران يافت. زيورآلات و جواهرات را در اين منطقه نميتوان دقيقاً طبقهبندي كرد. حتي مروري بر سفرنامههاي گذشته دريافتن طبقات مختلف به ما كمكي نميكند.
تاكنون روشن شده كه طبقهبندي جواهرات در هر منطقه از جهان برطبق قبيلهي مخصوص يا گروهمحلي است و اين كار اگرچه ممكن است، خيلي مشكل ميباشد.
آنچه از كتابهاي تاريخي دريافت ميشود اين است كه نقرهكاران زيادي در اين منطقه وجود داشتهاند و جوهرات به طور عمومي استفاده ميشده است. محدود بودن اطلاعات در اين زمينه بدين علت است كه جهانگردان فرصتي براي دين زينتآلات زنان به دليل پنهان بودن در زير لباسهايشان، نداشتند.
منبع : http://www.golha.net