خوش تووی ( طنز سيستانی )

مباحثی پیرامون نژاد و فرهنگ تاریخی سیستان
آشنایی با فرهیختگان و علمای سیستانی

مدیر انجمن: matashfaraz

chede
*** در حال رشد ***
*** در حال رشد ***
پست: 5
تاریخ عضویت: شنبه ۷ اسفند ۱۳۸۹, ۹:۰۲ ب.ظ

خوش تووی ( طنز سيستانی )

پست خوانده نشده توسط chede »

با سلام
از امروز دوستان عزيز در اينجا می توانند طنزهای " چيده " ودوستان ديگر را بخوانند و ساعتی خوش باشند . در ضمن اين هم وبلاگ چيده است . www.chede.blogfa.com
با احترام : چيده
نگاهی به تاريخچه ی پاچه خواری و دستمال به دستی



باخبر شديم که باستان شناسان در شهر سوخته ی سيستان گونه ای نادر از نسل " پاچه خوران و يا همان " دستمال به دستان " را کشف کرده اند و احتمال می دهند که پاچه خواران و دستمال به دستان امروزی از نسل اين ها هستند . در همين رابطه به سراغ يکی از باستان شناسانی که در اين حفاری شرکت داشته ، رفتيم و مصاحبه ای اختصاصی با او انجام داديم که بخش هايی از آن را در اينجا نقل می کنم .

ـ استاد ، خبردار شديم که شما يکی از اعضای تيم حفاری شهر سوخته بوديد که گويا بسيار هم موفق بوده است ، برای ما کمی در باره ی کشف های جديدتان حرف بزنيد .

ـ حقيقتش را بخواهيد اين حفاری يکی از مهمترين و موفق ترين حفاری های باستان شناسی بوده است چرا که به سرنخ ها و رازهای زيادی از نسل " پاچه خوران و دستمال به دستان باستانی پی برديم . پاچه خوران و دستمال به دستانی که از ابتدای تاريخ بشر تا امروز وجود داشتند و نسل خودشان را حفظ کردند .

ـ استاد طبق چه اسناد و مدارکی شما معتقد هستيد که اين ها پاچه خوران و دستمال به دستان باستانی هستند ؟

ـ ببينيد اولا ما در گورهای مربوط به پاچه خوران باستانی دستمال هايی پيدا کرديم که از جنس موی بز شهر سوخته بودند .

ـ ببخشيد استاد اما امروزه جنس اين دستمال ها از ابريشم و يا از الياف ملايم است .

ـ سوال خوبی ست . ببينيد اول اين که آدم های آن زمان بسيار قوی هيکل بودند و دستمال های ملايم و ظريف مشکل آن ها را حل نمی کرده و نياز به دستمال های زبر و خشن داشتند . دوم اين که مواد اوليه ی توليد دستمال در آن زمان موی بز بوده است و ما احتمال می دهيم که همين پاچه خوران و دستمال به دستان باعث انقراض نسل بز شهر سوخته شدند . نکته ی جالب تر اين که آن موقع پاچه خواری و دستمال به دستی شغل بسيار مهم و پر درآمدی بوده است چرا که اين پاچه خوران و دستمال به دستان در آن زمان برای خودشان صنف ، اتحاديه و مدرسه داشتند و به آموزش و تربيت پاچه خوار و دستمال به دست می پرداختند . در آن زمان هيچ کس بدون داشتن تعدادی دستمال به دست و پاچه خوار حرفه ای به جايی نمی رسيده است . مثلا اگر می خواستی شهدار شوی بايد پاچه خوار و دستمال به دست استخدام می کردی , اگر نيت وکالت داشتی باز هم همينطور . فرمانداری ، بخشداری ، رئيس اداره ، کدخدايی ، سرداری ، سرپاسبانی ، شورای شهر و... از شغل هايی بوده است که بدون داشتن پاچه خوار و دستمال به دست امکان گرفتنشان نبوده است حتی موبدان نيز پاچه خوران خودشان را داشتند .

ـ استاد تفاوت پاچه خوران و دستمال به دستان امروزی با قديمی ها در چيست ؟

ـ خيلی تفاوت دارند . آنها کلاس و جايگاه بالايی داشتند ، حقوق خوبی می گرفتند ، مفت کار نمی کردند و بيمه هم می شدند اما امروزی ها مفت و مجانی پاچه خواری می کنند و بی کلاس و بی مزايا هستند .

ـ با تشکر از استاد گرامی .


گزارشگر : چيده
آواتار کاربر
Admin
سفرنامه های سیستان و بلوچستان
سفرنامه های سیستان و بلوچستان
پست: 856
تاریخ عضویت: شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۶, ۶:۵۱ ق.ظ
جنسیت: مرد
معرفی بیشتر: من نه سیستانیم و نه بلوچستانی ، من سیستانی و بلوچستانیم.
ما کاربران سرزمین دریا و کویر(فارس و بلوچ و شیعه و سنی و ... )فارغ از نژاد ومذهب ، تنها به رشد سرزمینمان می اندیشیم.ما تصمیم گرفته ایم پایگاه اطلاعات تخصصی سیستان و بلوچستان را بسازیم و در این راستا دست همه ی دوستان جدید را برای همکاری به گرمی می فشاریم.مهر ، محبت ، دانش و تخصص خود را از سرزمینمان دریغ نکنیم.
محل اقامت: همه جای استان سیستان و بلوچستان
تماس:

Re: خوش تووی ( طنز سيستانی )

پست خوانده نشده توسط Admin »

سلام دوست من
داستان خبری جالبی بود ;) کلی حال کردم :D
((موج ها را کسی به صف کرده ست
موج ها ياغيان دريايند
باز دريا دوباره کف کرده ست))
سه کایی از پیام سیستانی
اگه لاگین هستی کلیک کردن بر روی دکمه ی "ارسال تقدیر" (همین زیر) هیچ کاری نداره ;) زودباش کلیک کن دیگه ... :D
chede
*** در حال رشد ***
*** در حال رشد ***
پست: 5
تاریخ عضویت: شنبه ۷ اسفند ۱۳۸۹, ۹:۰۲ ب.ظ

Re: خوش تووی ( طنز سيستانی )

پست خوانده نشده توسط chede »

حکايت اول


گويند در شهر سوخته جماعتی زندگی می کردند که آنان را دماغ سوخته می گفتند . باستان شناسان تلاش می کنند تا به راز زندگی اين جماعت پی ببرند .
می گويند اين جماعت موجدات عجيب و غريبی بوده اند ـ البته نسبت به زمان خودشان وگرنه برای ما آدم های امروزی چيز عجيبی نيستند ـ . برای مثال اين موجودات از ماسک های عجيب و غريبی استفاده می کردند . در خانه يک جور حرف می زدند و زندگی می کردند ، در محيط کار جور ديگری بودند ، با مافوق خود چهره و رفتار بسيار متملقانه ای داشتند و با زيردستان خود بسيار متکبرانه . دروغ گويی ، چند چهرگی ، پارتی بازی ، رياکاری ، رشوه خواری ، پنهان کاری ، مال اندوزی ، تملق گويی و چاپلوسی از خصلت های پسنديده ی آنان بوده است و جالب تر اين که باستان شناسی می گفت : اسم اين ها را هم زرنگی ، درک شرائط موجود ، خوش فکری ، روابط عمومی ، مردم داری و .... می گذاشتند . از همه جالب تر اين که هر روز در کوی و برزن هم در نکوهش و زشتی اين صفاوت سخنرانی های قهاری می کردند و هر کسی را هم که با اين صفات می ديدند محاکمه و جريمه می کردند . همين باستان شناس اعتقاد دارد که دليل اين رفتار چند گانه احتمالا بايد اين باشد که آنها نمی توانستند به قول خودشان زرنگ تر از خود را تحمل کنند و نمی خواستند کسی ديگر از اين سياست بازی آنان برای طی کردن پله های ترقی و اشغال پست های کليدی در شهر سوخته استفاده کند .

تا کنون نتوانستيم کشف کنيم که چرا اين جماعت را " دماغ سوخته " می گويند . www.chede.blogfa.com
چيده
chede
*** در حال رشد ***
*** در حال رشد ***
پست: 5
تاریخ عضویت: شنبه ۷ اسفند ۱۳۸۹, ۹:۰۲ ب.ظ

بيانيه ی جناب ملنگ سگزی

پست خوانده نشده توسط chede »

بيانيه ی جناب ملنگ سگزی


اين طنز در سال اول ، شماره ی ۹ ، دوشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۱ در هفته نامه ی آوای ولايت در زاهدان چاپ شده است . پس از مدت ها ما دوباره با نويسنده ی اين طنز يعنی ملنگ سگزی ارتباط برقرار کرديم و قرار شد طنزهای چاپ شده و چاپ نشده اش را در اختيار وبلاگ چيده بگذارد . علاوه بر اين يکی دو تا از طنازان قديمی ديگر مثل جناب " چلپاسه " و.. را نيز دعوت به همکاری خواهيم کرد .

چيده

..........................................


بيانيه ی جناب ملنگ سگزی


صد بار به جناب ملنگ خان سگزی عرض کردم که ملنگ جان ، به خودت رحم نمی کنی لااقل به عيال ، بچه های قد و نيم قد و فک و فاميلت رحم کن . تا کی می خواهی با اين مسئول و آن مسئول سرشاخ شوی و خودت را سکه يک پول کنی ؟ حرف حساب به خرجش نرفت که نرفت . انگار نه انگار که در دياری زندگی می کند که راست راست نگاه کردن جرم به حساب می آيد چه برسد به چپ چپ نگاه کردن ، نق زدن ، سرشاخ شدن و دهن به دهن شدن با مسئولين . هزار و صد بار به او گفتم ملنگ جان ، الهی من فدای کاکل نداشته ات ، اگر سرت درد می کند ، لچک ببند ، اگر تنت می خارد ، بخاران ، اگر هوس آب خنک خوردن کرده ای ، از من که هر روز چند ليوان آب خنک خدمتت بياورم . ... مرد حسابی تو را چه به استاندار ، وکيل ، شهردار ، فرماندار و پرونده ی اختلاس و دزدی اداری و مشکلات خلق الله ، مگر تو وصی و وکيل مردمی ؟ مگر تو پيغمبر شده ای که می خواهی غم امت بخوری ؟ .لامروت مگر نديدی همين چند سال پيش چطوری از طرح های مزار سجستانی استقبال کردند که راه خانه اش را گم کرد . چرا جای دوری می روی ملنگ جان ، نديدی که اين جماعت با چه ترفندی رستم را از ارث محروم کردند و بعد هم اموالش را بالا کشيدند و حتی ميدانی که به او داده بودند را هم پس گرفتند و سند به نام يعقوب ليث زدند . مگر يادت رفته است که گاری و نان خشک های پسر خاله ی چلپاسه را چطوری مصادره کردند و بعد هم به اتهام جاسوسی رسوای عام و خاصش کردند ؟....

می گويد پس حالا چکار کنم تا از من رفع اتهام شود ؟ می گويم ، خودکرده را تدبير نيست. از هيچ کس کاری ساخته نيست . ...

.........

شنيدم که فردای همان روز جناب ملنگ خان سگزی با ترس و لرز به دفتر نشريه ی آوای ولايت رفته است و بيانيه و توبه نامه ای را با اين مضمون برای چاپ به مسئولين نشريه سپرده است .


ايهالناس ! ايهاالمسئولين ! ايهاالمديران !

سلام عليکم

بنده ملنگ سگزی ، يکی از آخرين بازماندگان خاندان ليث در کمال صحت و سلامت جسم و روح ، اعلام می دارم که طرح ها ، برنامه ها و اخلاق حسنه ی مسئولين ما هيچ گونه ايرادی ندارد ، نه مشکلی در ديار ما وجود دارد و درد سری . هرچه هست زير سر کرات ديگر ، اجنه ها و اجانب است و بنده هم که تا کنون حرف های بی ربط و بی سندی در باره ی فساد اداری و اخلاق مسئولين زدم به اين نتيجه رسيدم که اين حرف ها از روی غرض و مرض بوده است و مخم عيب برداشته است و بی جهت گاهی قاطی می کند وگرنه هيچ وصله ای به اين مسئولين زحمت کش نمی چسبد . تازه متوجه شده ام که اجانب به من پول می دادند تا اين حرف ها را بزنم و خودم نيز خبر نداشتم .

مع الوصوف ! بنده حاضرم در کوچه ، خيابان و شهر روستا راه بيفتم و با يک بلندگوی دستی جار بزنم و بگويم که ای مردم شريف ! تا حالا چشم هايم بسته بوده است و امروز يک دفعه با کرامات مسئولين محترم چشم هایم باز شده است و ازخواب غفلت بيدار شده ام وتازه فهميده ام که ای دل غافل ! تمامی حرف های که تا حالا در باره ی مسئولين می زدم همه از سرحب و بغض بوده و درد نام شهرت، پست ، مقام و پول داشته ام و اجانب از همين ضعف هايم برای ضربه زدن به مسئولين استفاده کرده و مرا گول زدند . از امروز هيچ احدی حق ندارد که پشت سر مسئولين ما از گل پايين تر بگويد .


چاکر خانه زاد و خاک پای مسئولين عزيز : ملنگ سگزی دهن لق


www.chede.blogfa.com
آواتار کاربر
Admin
سفرنامه های سیستان و بلوچستان
سفرنامه های سیستان و بلوچستان
پست: 856
تاریخ عضویت: شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۶, ۶:۵۱ ق.ظ
جنسیت: مرد
معرفی بیشتر: من نه سیستانیم و نه بلوچستانی ، من سیستانی و بلوچستانیم.
ما کاربران سرزمین دریا و کویر(فارس و بلوچ و شیعه و سنی و ... )فارغ از نژاد ومذهب ، تنها به رشد سرزمینمان می اندیشیم.ما تصمیم گرفته ایم پایگاه اطلاعات تخصصی سیستان و بلوچستان را بسازیم و در این راستا دست همه ی دوستان جدید را برای همکاری به گرمی می فشاریم.مهر ، محبت ، دانش و تخصص خود را از سرزمینمان دریغ نکنیم.
محل اقامت: همه جای استان سیستان و بلوچستان
تماس:

Re: خوش تووی ( طنز سيستانی )

پست خوانده نشده توسط Admin »

ممنون چیده جان
طنز باحالی بود ;)
((موج ها را کسی به صف کرده ست
موج ها ياغيان دريايند
باز دريا دوباره کف کرده ست))
سه کایی از پیام سیستانی
اگه لاگین هستی کلیک کردن بر روی دکمه ی "ارسال تقدیر" (همین زیر) هیچ کاری نداره ;) زودباش کلیک کن دیگه ... :D
آواتار کاربر
aminnoura
ادبیات و فرهنگ سیستان
ادبیات و فرهنگ سیستان
پست: 752
تاریخ عضویت: جمعه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۷, ۱:۵۷ ب.ظ
محل اقامت: سیستان
تماس:

Re: خوش تووی ( طنز سيستانی )

پست خوانده نشده توسط aminnoura »

طنز های دلنشینی داری. ;)
همینجوری پیش بری به زودی همه جا صحبت از طنز های شما میشه. :ugeek:
در کمال سلامت جسم و روح رو خوب آمدی. :oops:
اگر تونستی یک خورده دیگه مایه طنزش رو بیشتر کن تا تلخی ماجرا رو بگیره یکم :D
هرچی باشه طنز هست دیگه :roll:
امين نورا به عادت ، عادت کرده است وگرنه آن را ترک مي کرد.
امین نورا دات نت
امین نورا دات کام
.....
chede
*** در حال رشد ***
*** در حال رشد ***
پست: 5
تاریخ عضویت: شنبه ۷ اسفند ۱۳۸۹, ۹:۰۲ ب.ظ

اعلام کانديداتوری جناب "چيده "(مترسک)

پست خوانده نشده توسط chede »

اعلام کانديداتوری جناب "چيده "(مترسک)



مدتی ست که چيده ای ( مترسکی ) زرد پوش که نمی دانم ا زعرش است يا از فرش با اسبی کهر، هر شب به خواب من می آيد و نهيب می زند که : ناجوانمرد !چرا نشسته ای که در اين وانفسای قحط الرجال بر شما تکليف شده است که آستين بالا زده ، کمر به خدمت خلق الله (مخصوصا طبقه ی نسوان) بسته ، وکالت " چيده های " بی کس و کار سيستان را عهده دار شده ، از حق و حقوق آن ها در پايتخت دفاع کرده و هم خود را نجات داده و هم نان و آبی برای فک و فاميل خود شويد .عنقريب است دنيا ثقلين شود و شما فردا، در روز محشر " چيده ها " شرمنده ی ۱۲۴۲۰۰ چيده ( مترسک ) شويد. می گويم حضرت " چيده ی زرد پوش " که الهی من فدای آن چهره ی زرد و نورانی ات شوم ، من که نه سياست کردن بلدم و نه علم حقوق و سياست خوانده ام ، عمری يا دلاک بوده ام و يا برای خلق چيده ، رمالی کرده ام ، از اين ها گذشته نه پولی دارم ، نه شکل و شمايل " چيده پسندی " و نه سخنران قهاری هستم که بتوانم چيده ها را متقايد کنم . می گويد مرد حسابی ! فوت و فن وکالت را خودم يادت می دهم . تو نيازی نيست از جيبت خرج کنی . هر چيزی اصولی دارد . می گويم خب حالا بايد چه کار کنم . می گويد از فردا هم خودت و هم عيالت بايد به هر بهانه ای در مراسم چيده ها مثل پرسه داری و عروسی ، ختنه سوران و .. شرکت کنيد و کم کم به چيده ها بگوييد که شما در خواب چيده ی زرد پوشی را ديده ايد که بر شما تکليف کرده است که کانديدای وکالت شويد ......

ادامه را در وبلاگ " چيده " بخوانيد . www.chede.blogfa.com
چيده
ارسال پست

بازگشت به “ادبیات و فرهنگ سیستان”