مکران در داستان کیخسرو و مبدا سکونت بلوچان در مکران

آشنایی با تاریخ بلوچستان
دیرینه تمدن بلوچ و قدمت بلوچستان
شناخت نقش ژئوپلتیک بلوچستان در ادوار مختلف تاریخی
تاریخ نژاد اصیل مردم بلوچ

مدیر انجمن: dehvary

آواتار کاربر
dehvary
ادبیات و فرهنگ بلوچستان و بلوچ
ادبیات و فرهنگ بلوچستان و بلوچ
پست: 82
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۸, ۲:۰۶ ب.ظ
محل اقامت: س و ب
تماس:

مکران در داستان کیخسرو و مبدا سکونت بلوچان در مکران

پست خوانده نشده توسط dehvary »

در جنگ بزرگ کیخسرو سومین پادشاه کیانی با افراسیاب به انگیزه دادخواهی از خون سیاووش, پدرش, سپاه ایران با سپاه تورانیان جنگید.

در این جنگ که نتیجه اش شکست افراسیاب و متواری شدن او بود کیخسرو در پی او روان شد. نخست راه چین در پیش گرفت و کسی نزد خاقان چین فرستاد که وی سر به اطاعت خم کرد. و کسی نیز نزد شاه مکران فرستاد. که”دل شاه مکران دگرگونه دید” شاه مکران در جواب کیخسرو گفت:

زمانه همه زیر تخت منست--- جهان روشن از فر بخت منست
چو خورشید تابان شود بر سپهر --- نخستین بر این بوم تابد به مهر
همم دانش و گنج آباد هست --- بزرگی و مردی و نیروی دست


اگر از ما راه بخواهی به تو راه خواهیم داد.

ور ایدونک با لشکر آیی به شهر برین پادشاهی ترا نیست بهر

کیخسرو پس از این شنیدن این سخنان به سوی ختن رفت و سه ماهی در آنجا ماند و پس از آن به سوی مکران بازگشت. فرستاده ای نزد شاه مکران فرستاد و از او توشه راه سپاه را خواست و تهدید کرد که اگر اطاعت نکند لشکریانش مکران را ویران خواهند نمود.

همه شهر مکران تو ویران کنی چو بر کینه آهنگ شیران کنی

و اما از آن طرف شاه مکران:

پراکنده لشکر همه گرد کرد بیاراست بر دشت جای نبرد

فردوسی سپاه مکرانیان را چنین توصیف می کند:

زمین کوه تا کوه لشکر گرفت --- همه تیز و مکران سپه بر گرفت
بیاورد پیلان جنگی دویست --- تو گفتی که اندر زمین جای نیست
از آواز اسپان و جوش سپاه --- همی ماه بر چرخ گم کرد راه
تو گفتی بر آمد زمین بآسمان --- دگر گشت خورشید اندر نهان


سپاه ایران نیز با درفش کاویانی به جنگ رفت. و در همان اوان جنگ شاه مکران کشته شد.

به قلب اندرون شاه مکران بخست --- وز آن خستگی جان او هم برست

کسی از سپاه ایران به کیخسرو گفت که سر شاه مکران را ببریم. اما کیخسرو پاسخ داد :

سر شهریاران نبرد ز تن --- مگر نیز از تخمه اهرمن

سپس شاه مکران با احترام به آیین ایرانیان به گور سپرده شد. فردوسی سپس می گوید که لشکر کیخسرو از غنائم جنگ با مکران توانگر شدند:

بزرگان ایران توانگر شدند --- بسی نیز با تخت و افسر شدند

که خود نشانی است از وجود نعمت فراوان در مکران . چون خشم شاه آرام شد دستور داد که سپاه برگردد.

بفرمود تا اشکش تیز هوش --- بیارامد از غارت و جنگ و جوش

این ابیات نشان می دهند که اولا ساکنین مکران قبل از این حمله غیر آریایی بوده اند و ثانیا لشکر پیروز در جنگ لشکر اشکش بوده که متشکل از اقوام آریایی کوچ و بلوچ بوده است. مکرانیان پس از این واقعه دسته دسته به نزد شاه آمدند :

که ما بی گناهیم و بی چاره ایم --- همیشه به رنج ستمکاره ایم

شاه دستور قطعی داد که از تاراج مکران دست بر دارند. کیخسرو یکسال در مکران بماند که با وجود لشکر زیاد او نشانی از آبادانی منطقه است.کیخسرو از آن پس به ایران بازگشت اما اشکش و سپاهیان بلوچش را در مکران باقی گذاشت.

این می تواند اولین سکونت قوم بلوچ در این منطقه باشد. در ضمن فردوسی اشاره ای به فرق زبان نمکرانی با زبان پارسی دارد آنجا که می گوید:

همه شهرها دید بر سان چین --- زبانها به کردار مکران زمین

داستان فوق گرچه از شاهنامه فردوسی نقل شده است اما تابلویی زیبا از تاریخ کهن بلوچستان ومکران است. از رونق شهر تیز(طیس) در عهد باستان می گوید.و از آبادانی مکران زمین……..

بلوچستان در عصر هخامنشیان:

هرودوت(مورخ یونانی ۴۸۴ تا ۴۲۵ ق.م )در کتاب سوم تاریخ خود ۲۰ سانتراپی (استان) برای حکومت هخامنشی بر شمرده است که چهاردهمین استان مکا یا مکران است با مردمی غیر آریایی.هرودوت سه قوم غیر ایرانی را ساکن این قسمت می داند که عبارتند از : ۱- قوم میکوی(mycoi ) که به عقیده فرای مکران از نام آنها گرفته شده است. و به معنی ساحل مکا است. ۲- قوم اوتیوئی (outioi ) یا یوتی که به عقیده فرای می تواند نیاکان جوتها باشند که نباید آنها را با لوریان و زطها اشتباه گرفت.۳- پاریکانویی(parikanioi) که به نظر فرای نام خویش را به باریز داده است. باریزی که در کتابهای جغرافی دانان مسلمان از آن یاد شده است و هم نام رشته کوهی در کرمان بین بم و جیرفت است.

مطابق با نظر هردوت در این سرزمین بزرگ یعنی چهاردهمین استان هخامنشیان علاوه بر سکنه بلوچستان فعلی زرنگیان نیز می زیسته اند .یعنی دو سرزمین سیستان و بلوچستان در یک استان بوده اند . از هردوت که بگذریم در کتیبه های عصر هخامنشی نیز نام این سرزمین مکه یا مکران آمده است در کتیبه بیستون که یکی از بزرگترین کتیبه های تاریخ است و در ۴۰ کیلومتری شرق کرمانشاه واقع است داریوش اول شاهنشاه هخامنشی(۵۲۱تا ۴۸۶ ق.م) سرزمین مکا یا مکران را یکی از ۲۳ ایالت امپراتوری خود نامیده است. علاوه بر آن نام مکران در کتیبه شوش و نقش رستم نیز آمده است. در آرامگاه داریوش هخامنشی در نقش رستم پشت سر نگاره داریوش سنگ نبشته ای که به شدت آسیب دیده است قرار دارد.
در این سنگ نبشته داریوش از اقوام تحت تسلط خود نام برده است که عبارتند از پارسی ها٬ مادی ها٬ عیلامی ها٬ پارتی ها٬ آریایی ها٬ بلخی ها٬ سعدی ها٬ خوارزمی ها٬ زرنگی ها٬ اسه گرده ها٬ گنداری ها٬ هندی ها٬ سکای های هوم خوار٬ تیز خود٬ آشوری ها ٬مصری ها٬ ارمنی ها٬ کاپادوکیها٬ ایونی ها٬ سکاهای آنسوی دریا٬ تراکیه ای ها٬ ایونی های کلاه لاک پشتی٬ لیبیایی ها ٬حبشی ها٬ مکرانی ها٬ و کاری ها.٬ داریوش در این سنگ نوشته می گوید : اهورا مزدا چون این سرزمین را آشفته دید آن را به من ارزانی داشت من شاه هستم اگر می خواهی بدانی که کدام کشورها یی که داریوش شاه داشت پیکر ها را ببین که تخت مرا می برند آنگاه پی خواهی برد. آنگاه برایت روشن خواهد شد که نیزه مرد پارسی دور رفته است .

در این نگاره داریوش بر سکویی ایستاده که حاشیه آن با تصویر شیرهای افسانه ای تزئین شده است.سکویی که داریوش بر آن ایستاده بر دوش نمایندگان سی کشور است که یکی از آنها از مکران یا مکه است.

پس از داریوش پسرش خشایار شا نام مکران را در یکی از سنگ نوشته های خویش اورده است

در مورد نام بلوچستان در زمان هخامنشیان می توان گفت که پادشاهان هخامنشی این سرزمین را مکا یا مک خوانده اند ولی موحققان یونانی آن را گدروزیا یاد کرده اند .نام دیگر بلوچستان فرای عنوان همان “رخج” است که در کتیبه های هخامنشی آمده است و ظاهرا بلوچستان شمالی و نقاطی از جنوب افغانستان را شامل می شود .
در مورد معانی مکران نظرات متفاوتی وجود دارد مثلا مکران به معنی باتلاق یا مکران به معنی ماهی خواران اما به نظر می رسد اطلاعات ما در مورد ساکنین مکران کامل نیست و نمی توان به طور قاطع در مورد وجه تسمیه مکران سخن گفت.
لذ تي كه در فراق است در وصال نيست چون در فراق شوق وصال است و در وصال بيم فراق.
لحظات را طي کرديم تا به خوشبختي برسيم، وقتي رسيديم فهميديم خوشبختي همان لحظات بود.

بازگشت به “تاریخچه و پیشینه ی باستانی بلوچستان”