به نطع سرنوشت شهماتم
و توبره میکشم کولی وار
کولواری از اندوه رفتگان وآوارگی نیامدگانم را
آه !ای زادبوم مغمومم!
تورا "کور میکشم"به اندوهی چنان که
یارستنم نیست گفتنش.
به اندوهی که
خاک بر هامونت پاشیده است
به اندوهی چنان که از یادت برده اند
به اندوهی که دیگر آیاهیچ باکره ای در هامونت تن به آب خواهد سپرد؟
به اندوهی که راستی
در کدامین سال و
ماه و
روز
میزانت به قران عدالت خواهد نشست؟
که طالعت را دیری است رمالان زادبومم
بر بافه های ریگ خوانده اند
و چنین شد
که ورجاوندیانمان کوچیدند و
آسمانم به قهر حتی ابرهای یایسه اش را
حتی
از سرزمین عقیمم تاراند
اندوهم باد!
اندوهم باد!
که باد
عسس وار
سرک می کشد بر هرچه پستوی نه توی درد انبا ر
برهرچه برسرم
آوار.
اندوهم باد!
که مرده ریگ سرزمینم
ریگی است بر خاموشی
دیار عیارانم
یارانم
که سر به تسلیم بر لحد نهاده اند.