من زدست چينيان بازار حيران ديده ام
آن كشاورزان و هم تجار گريان ديده ام
گرچه ديدم من كت وشلوار چيني بي شمار
شرمم آمد چون زچيني شورت و تنبان ديده ام
مي رود تا مرز فرهنگ و هنر چون بي صدا
من زسوزن دوزي وهم "زي وگپتان " ديده ام
گرچه نام آور بود آن كفش تبريز، اصفهان
كفش چيني قهر بازار سپاهان ديده ام
اين نه اجناسش فقط در زاهدان و چابهار
بلكه هر جنسي به آن بازار تهران ديده ام
چون طلاي سرخ تربت گشته دور از ديگ من
زعفران زرد چيني من فراوان ديده ام
گرچه باشد اين مثل چون زيره كرمان بردن است
پسته وهم زيره چيني به كرمان ديده ام
خنده دار است شايد اين پيشگويي ام حالا ولي
مي رسد روزي كه "زن" با مهر ارزان ديده ام
طنز بازار چيني
مدیر انجمن: hawashi
-
- *** در حال رشد ***
- پست: 5
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۱, ۱۰:۴۰ ق.ظ
- جنسیت: زن
- محل اقامت: در نهان خانه ی عشق
Re: بازار چيني
سلام این شعرتون واقعا زیبا و سرشار ذوق و هنر فرزندان بلوچستان است.واقعا بهتون تبریک میگم و براتون ارزوی موفقیت میکنم دوست خوبم.
با تشکر
اقلیما
مانا باشید.
با تشکر
اقلیما
مانا باشید.
عاشقانه ببخش بدون هیچگونه توقعی و این است عشق واقعی.اقلیما.