تنها یک شعر ... "کاش می شد !"
ارسال شده: سهشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۱, ۱۲:۲۴ ق.ظ
دلتنگ تر از همیشه ها می مانم
در حبس نگاه تو من آن دیوانه م
دور از تو هوای بودنم بارانیست
با بودن تو لحظه ی من نورانیست
بر ماه نگاه تازه می اندازم
گیسوی غمم را به طرب اندازم
غوغای درون من و تو می دانند
از تو پرم و خالی از این آوازم
من به یادت بوسه بر اشکم زنم
در نسیم کوی تو پر می زنم
کاش می شد آشناتر می شدیم
با نگاهی مبتلاتر می شدیم
کاش وقتی لحظه ها طوفانی اند
در هوای هم کبوتر می شدیم
در گلویم ناله ای از بغض سرد
بر وجودم زخمه و رویم چه زرد
عشق با این بیش و این کم ها خوش است
عشق تا مرز جنون ، سودا خوش است
جان به امید وصالت می دهم
عاشقی ها را به جانم می خرم
در حبس نگاه تو من آن دیوانه م
دور از تو هوای بودنم بارانیست
با بودن تو لحظه ی من نورانیست
بر ماه نگاه تازه می اندازم
گیسوی غمم را به طرب اندازم
غوغای درون من و تو می دانند
از تو پرم و خالی از این آوازم
من به یادت بوسه بر اشکم زنم
در نسیم کوی تو پر می زنم
کاش می شد آشناتر می شدیم
با نگاهی مبتلاتر می شدیم
کاش وقتی لحظه ها طوفانی اند
در هوای هم کبوتر می شدیم
در گلویم ناله ای از بغض سرد
بر وجودم زخمه و رویم چه زرد
عشق با این بیش و این کم ها خوش است
عشق تا مرز جنون ، سودا خوش است
جان به امید وصالت می دهم
عاشقی ها را به جانم می خرم