تو را ندید ه ام ولی...
ارسال شده: سهشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۴:۴۲ ب.ظ
تو را ندید ه ام ولی...
تو را ندید ه ام ولی ندیده دوست دارمت
به دست گرم عاشقی دوباره می سپارمت
غزل تویی غزال من ستاره ی شمال من
همیشه تا همیشه ها به دیده می گذارمت
بهار در بهار من امید ماندگار من
به دفتر سپید دل هماره می نگارمت
بیا به چشم باغ من به باور سراغ من
که لحظه لحظه در دلم چو عشق می فشارمت
قسم به نام هر چه او به میل حس گفتگو
که دانه دانه مثل مو چو شانه می شمارمت
پرنده ی زمین من همیشه نازنین من
تو را ندیده ام ولی ندیده دوست دارمت.
تو را ندید ه ام ولی ندیده دوست دارمت
به دست گرم عاشقی دوباره می سپارمت
غزل تویی غزال من ستاره ی شمال من
همیشه تا همیشه ها به دیده می گذارمت
بهار در بهار من امید ماندگار من
به دفتر سپید دل هماره می نگارمت
بیا به چشم باغ من به باور سراغ من
که لحظه لحظه در دلم چو عشق می فشارمت
قسم به نام هر چه او به میل حس گفتگو
که دانه دانه مثل مو چو شانه می شمارمت
پرنده ی زمین من همیشه نازنین من
تو را ندیده ام ولی ندیده دوست دارمت.