در این پیکار بی یاور، مشو در گیر هر باور
که پلغوت ار جه پو بلّه، پیش چش خوا جملگ بینه
چو در سوز و گداز دل، نماندستی تو را یاور
تو سئ کو کورگز سوزه، که ار سو ردّ پلگ بینه
که پلغوت ار جه پو بلّه، پیش چش خوا جملگ بینه
چو در سوز و گداز دل، نماندستی تو را یاور
تو سئ کو کورگز سوزه، که ار سو ردّ پلگ بینه
در این دو بیتی با وزن و ساختار زیر روبرو هستیم :
-----------------------------*
....................................^
-----------------------------*
....................................^
....................................^
-----------------------------*
....................................^
در شعر ملمع سیستانی – فارسی هدف ما این خواهد بود که میان دو زبان فارسی و سیستانی زد و بند ادبی برقرار کنیم؛ این را از آن رو می گویم که در همین سیستان خودمان، ذوق های ادبی گرانمایه ای داریم که شور و خلاقیت ادبی خود را عموما در راه زبان فارسی می آزمایند و شاید دلیل این گرایش به ادبیات فارسی، شخصیت سترگی باشد که در پی صده های طولانی سرایش به زبان فارسی به آن بخشیده شده است؛ بنابراین اگر بتوانیم در کنار اشعار فاخر فارسی، رنگ مایه هائی از اشعار سیستانی را هم بگنجانیم در ذهن ناخودآگاه شاعران سیستانی این ذهنیت را که " شعر سیستانی یک شعر دست دومی و بدون شخصیت است "، خود به خود می زدائیم .
دیگر اینکه ادبیات فارسی در برابر ادبیات سیستانی از چند جهت دارای تفاوت های بنیادین می باشد؛ در ادبیات سیستانی ما چیزی به نام زبان و ادبیات نوشتاری که یادگار سخن ورزی گذشتگان باشد نداریم؛ در واقع ما تنها به زبان عامیانه سیستانی دسترسی داریم و شاید یکی از علل گریز شاعران سیستانی از سرودن به زبان سیستانی در همین نکته باشد که ما از زبان فاخر ادبی سیستانی بر خوردار نیستیم و در واقع ادبیات سیستانی خود جنبش نوپائی است که با اشعار رئیس الذاکرین دهبانی دیده به جهان ادبیات گشوده است؛ زین رو اگر زبان نوشتاری و فاخر فارسی را با زبان سیستانی در اشعار ملمع کنار هم بگنجانیم چنین مشکلی را نیز خود به خود حل کرده ایم .
واپسین سخن آنکه در سروده های ملمع شخصیت ادبی هر دو زبان حفظ می شود و در واقع دو زبان از یکدیگر چیزی برای تکمیل چنین سروده هائی به عاریت نمی گیرند؛ هر دو زبان قافیه، وزن عروضی و ایماژهای خاص خود را دارا می باشد و تنها زد و بند ادبی که در اشعار ملع میان دو زبان انجام می شود یکسانی ساختار ادبی و همسوئی معنا و مفهوم شعر می باشد که برای هر دو زبان سودمند واقع می شود .
دیگر اینکه ادبیات فارسی در برابر ادبیات سیستانی از چند جهت دارای تفاوت های بنیادین می باشد؛ در ادبیات سیستانی ما چیزی به نام زبان و ادبیات نوشتاری که یادگار سخن ورزی گذشتگان باشد نداریم؛ در واقع ما تنها به زبان عامیانه سیستانی دسترسی داریم و شاید یکی از علل گریز شاعران سیستانی از سرودن به زبان سیستانی در همین نکته باشد که ما از زبان فاخر ادبی سیستانی بر خوردار نیستیم و در واقع ادبیات سیستانی خود جنبش نوپائی است که با اشعار رئیس الذاکرین دهبانی دیده به جهان ادبیات گشوده است؛ زین رو اگر زبان نوشتاری و فاخر فارسی را با زبان سیستانی در اشعار ملمع کنار هم بگنجانیم چنین مشکلی را نیز خود به خود حل کرده ایم .
واپسین سخن آنکه در سروده های ملمع شخصیت ادبی هر دو زبان حفظ می شود و در واقع دو زبان از یکدیگر چیزی برای تکمیل چنین سروده هائی به عاریت نمی گیرند؛ هر دو زبان قافیه، وزن عروضی و ایماژهای خاص خود را دارا می باشد و تنها زد و بند ادبی که در اشعار ملع میان دو زبان انجام می شود یکسانی ساختار ادبی و همسوئی معنا و مفهوم شعر می باشد که برای هر دو زبان سودمند واقع می شود .