رباعی و...

مدیر انجمن: hajihoseeni

hajihoseeni
*** در حال رشد ***
*** در حال رشد ***
پست: 6
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۱:۳۹ ق.ظ

رباعی و...

پست خوانده نشده توسط hajihoseeni »

اشکی که چکید میشوم در چشمت
من مانع دید میشوم در چشمت
ارام که پلک میگذاری بر پلک
من نیز شهید میشوم در چشمت

*****

مثل قفس پرنده ایی دلگیرم
از لذت چشمهای مردم سیرم
در سینه دلی به قدر دریا دارم
در حسرت اسمان اگر می میرم


سبز باشید وپایدار
حاجی حسینی

payamsistani
★★★ نورچشمی ★★★
★★★ نورچشمی ★★★
پست: 94
تاریخ عضویت: شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۰, ۸:۱۱ ب.ظ

Re: رباعی و...

پست خوانده نشده توسط payamsistani »

رباعی سرایی از دیر باز تا امروز قالبی پرمایه در ادبیات ایران بوده است و در هر دوره ای نیز شاعران بسیاری در این قالب خویش را آزموده اند و شعرهایی با مضامین و موضوعات زیادی در این قالب سروده اند . قالبی که ظرفیت های بسیاری برای هرگونه مضمونی و محتوایی دارد . این قالب از نیما به این سو نیز در جهان و جان کمی گسترده تر می شود و تحولاتی را در زبان می پذیرد و پس از انقلاب سال 57 ایران است که جانی تازه می گیرد و شاعران بسیاری به این قالب رو می آورند و مضامین انقلاب و جنگ را در این قالب می ریزند اما دریغا که پس از زمانی نه چندان دراز به یک نواختی و لبریز شدگی و نهایتن به تکرار می رسد .

در هر روی رباعی بر وارونه ی ظاهر کوچکش بسیار سخت جان و فشرده است و نیازمند جان و زبانی تربیت شده برای خوب سرودن و رام شدن دارد . در شعر کوتاه به خصوص قالب های کوتاهی چونان رباعی فرصت اشتباه اندک است و با کوچکترین لغزش شاعر به پرتگاه نزدیک می شود اما در شعر بلند می توان به جبران کاستی های شعر پرداخت . در دوبیتی یا رباعی یک دستی مضمون و نیز در هم تنیدگی زبان و پختگی و سلامت تصویر و تخیل از اصول بنیادین است . هر چهار مصرع چنان به صورت نامریی در هم تنیده می شوند که جدا سازی آنان ناممکن می شود .

بی گمان حاج حسینی با توجه به همین دو رباعی نشان داده است که استعداد خوب و قابل تکثیری در رباعی سرایی دارد و رباعی هایش سرزندگی و شادابی خوبی دارند . زبان رباعی ها قابل دسترس و روشن هستند هرچند در یکی دو مصرع تخیل کمی گنگ می شوند و پیوند مجکم خویش را با بافت کلی شعر از دست می دهد اما این رباعی ها باز هم نمره های قابل قبولی را می گیرند و می توانند به خوبی نشان گر وسواس شاعر برای رسیدن به فضایی یک دست و خوبی باشند هر چند هنوز بایستی او به پیوند های زیرین و در هم تنیدگی تصاویر بیشتر بیندیشد و ذهن خویش را با تصویری که در پی نشان دادن است بکند . برای نمونه :

مثل قفس پرنده ایی دلگیرم
از لذت چشمهای مردم سیرم
در سینه دلی به قدر دریا دارم
در حسرت اسمان اگر می میرم


در این رباعی درست است که شاعر با کنار هم نشاندن قفس و پرنده می خواهد تنهایی و دلگیری قفس و پرنده را نشان دهد اما خواننده در انتها متوجه نمی شود که آیا این دل گیری به پرنده می رسد یا به قفس ؟ آیا ان کسی که به صورت نمادین می میرد پرنده است یا قفس ؟ یا آن کسی که از لذت چشم های مردم سیر است پرنده است یا قفس ؟ و یا این که آیا اصلن لذت چشم های مردم با بافت سه مصرع دیگر شعر هم خوان است یا نه ؟ به گمانم با کمی وسواس و جا به جایی بیشتر شاعر می توانست شعر را یک دست و پخته تر کند . برای مثال اگر ما به جای : مثل قفس " بگذاریم کنج قفسی و بعد شعر را بخوانیم شعر مسیر دیگری می رود .

کنج قفسی پرنده ای دلگیرم
از لذت چشم های مردم سیرم

در سینه دلی به قدر دریا دارم
در حسرت آسمان اگر می میرم

یا :

در کنج قفس پرنده ای دلگیرم
از لذت چشم های مردم سیرم

در سینه دلی به قدر دریا دارم
در حسرت آسمان اگر می میرم

هر چند هنوز هم گمان دارم که از لذت چشم های مردم ترکیب جاند داری با توجه به فضای شعر نیست و می تواند چیز دیگری به جای ان بیاید .

در رباعی اول اما با چفت و بست های محکم تری روبرو هستیم و تصویر پخته تر و کامل تر است و همین پختگی و روانی و سلامتی تصویر به یک دستی و زلالی شعر کمک کرده است و باعث شده است که شعر بسیار خوش تراش و خوش فرم شود .

از این ها که بگذریم باید به شاعر دست مریزاد گفت و چشم به راه شعر های دیگرش بود . شعر های که نشان از ذهنی پویا و زنده ی شاعری دارند که اگر جدی تر به شعر بپردازد می تواند شعرهای خوب و ماندگاری بسراید و شعرش خواهندگان و خوانندگان خویش را بیابد .

پیام سیستانی
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “انجمن ادبی سعید حاج حسینی شاعر”