مقدمه ای بر شناخت طوایف سیستان (1)

در این انجمن با همراهی دوستان سعی خواهد شد به معرفی اقوام ، بزرگان و
فامیلهای سیستانی پرداخته شود.
dustdarebaluch
★★★ نورچشمی ★★★
★★★ نورچشمی ★★★
پست: 26
تاریخ عضویت: شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۰, ۵:۳۸ ب.ظ
جنسیت: مرد

مقدمه ای بر شناخت طوایف سیستان (1)

پست خوانده نشده توسط dustdarebaluch »

سال‌ها پیش مقاله‌ای تحت عنوان "مقدمه ای بر شناخت طوایف سیستان" نوشتم که درمجموعه مقالات مردم شناسی شماره‌ی دوم سال 1362 چاپ شد آن را با بازنگری وافزوده‌هایی دراین جا می‌آورم
موقعیت جغرافیایی وتاریخی سیستان : سیستان حوضه مسدود مسطحی است به وسعت 18200 کیلومتر مربع که تنها چهل درصد یا 7400 کیلومتر آن در داخل کشور ایران و مابقی در خاک افغانستان قرار دارد (ایرانشهر ج 1ص 88) استخري مي نويسد : شهر بزرگ سيستان را زرنج ناميده اند ، و زرنج را شارستاني است ، و ربضي و شارستان را حصني و خندقي است ، و ربض را نيز باروئي است شارستان زرنج را پنج دروازه است. يكي در جديد، ديگر در عتيق كه از آن دو دروازه به سوي فارس بيرون شوند. چهارم در نيشك است كه از آن به بست روند ، و در پنجم به در طعام معروفست كه از آن به روستاها روند ، و معمور ترين اين دروازه ها همانا در طعام است ، و اين درها همه از آهن است ، و ربض زرنج را سيزده در است ، از آنجمله باب مينا (ميتا) بسوي فارس پس از آن باب جرجان پس باب شيرك بعد از آن باب شتاراق (شتاراو) پس از آن باب شعيب ، پس نوخيك (نوخيرك) پس الكان ،پس باب نيشك ، پس باب كركويه، پس باب استر يس[و ظاهراً بايد (اسپرليس) باشد ، به معني ميدان اسب دواني] پس باب غنجره پس باب بارستان ، سپس باب روزگران (رويكران) (استخري ، صفحه 239-241 ) و حد شرق سيستان از كشمير است ،تا لب دريا و حد مغرب سيستان كرمانست ، و حد شمالي، اسفزار و جنوبي سند ، و ناحيه سيستان شانزده است: رخج، قاين و اسفزار و نه و دره و فراما و اوق و قلعه كاه و خاش و زمين داور و قلات و پوشنگ و بست و رودبار و زابل و كابل و روستاق نيمروز نامها دارد ، كه اكنون هيچكس نمي داند ، و معلوم نيست ، كه هر يك در چه مكان بوده است ( ملك شاه حسين ، ص 18) تنهاعارضه كوهستاني برجسته دشت سيستان كوه خواجه است كه ازسنگ هاي بازالتي تشكيل شده وحدود609 مترازسطح دريا ارتفاع دارد ، دردامنه شرقي كوه هاي ملك سياه كه تقريبا مرز طبيعي بين سيستان وبلوچستان محسوب مي شود ، سنگ چخماق ودربخش هاي مركزي آن سنگ مرمر وسنگ شيشه ودردامنه هاي غربي آن رشته كوه ها مس وسرب ودركناركوه هاي تفتان گوگرديافت مي شود ( سيدسجادي ، ص201 )
رودها: مهمترین رودخانه آن حوضه رود هیرمند است ، که منطقه آبگیر آن از تمام رودهای فلات ایران وسیع تر و در حدود 350000 کیلومتر مربع است (ایرانشهر ج 1ص 88) هيرمند رود سيستان است كه تا چهار فرسخي آنجا جريان دارد ، و اكنون يعني بسال سيصد و سي و دو املاك و نخل و كوه و تفرجگاه مردم سيستان بر كنار اين رود است. و اين رود را رود بست نيز گويند ، و از آنجا تا سيستان كشتي بر آن رود ، كه آذوقه و چيزهاي ديگر بار دارد ، و از بست تا سيستان يكصد فرسخ است ، درباره سرچشمه اين رود معروف به هيرمند خلاف كرده اند. بعضي كساني گفته اند كه از چشمه هاي جبال سند و هند است ، و بعضي ديگر گفته اند كه سرچشمه آن از سرچشمه رود گنگ است ، كه رود هند است ، و بر بسياري از جبال سند مي گذرد (مسعودي ، ص 203 و 204) سيستان رازاده هرمند گفته اند روان آب هاي كوه هاي قندهار وهزاره جات وغزنه به هم مي پيوندند،ودرنزديكي قلعه هزارقدم وآغابگلي تبديل به رودخانه هایي مي شوند ، ودرحدودقندهاربه هم پيوسته به طرف مغرب جاري مي شوند ، آن گاه درحدودگيرشك وبست با رودخانه ارغنداب كه آن نيز ازارتفاعات شمالي وحدود موسي قلعه وشهيدان وزيارت شاه مقصود سرچشمه مي گيرد ، يكي شده وراه خودرابه طرف جنوب كج مي كند ، همه سرزمين حوالي اين دره سرسبز وخرم است ، هيرمند ازحدودجاني قلعه وقلعه سبز گذشته به طرف مغرب روي آورده وازحدوداميرآبادمتوجه شمال شده درنواحي زابل وسيستان امروزايران تشكيل دلتاها ئي مي دهد ، ( باستاني پاريزي، ص 134) تابالاخره ازگردسيستان اندرآيد ، وبعضي به كارشود وبعضي به درياء زره افتد ( مؤلف، مجهول : 43) رودخانه هيرمند به درياچه زره مي ريزد ، و طول اين درياچه را در حدود سي فرسخ برآورد كرده است (استخری ،ص 372) هيرمند را به رودخانه نيل در مصر تشبيه كرده اند ، و نوشته است همان قسمی كه زندگاني مصري ها بسته به رودخانه نيل است، حيات و زندگي مردم سيستان نيز منوط به رودخانه هيرمند مي باشد. و به همان طريق كه خشكي و بي آبي مردم فلسطين را تهديد مي كند ، سكنه سرحد نيز در معرض مخاطره كم آبي مي باشند (سايكس ، 1336 ، ص 379) رود هيرمند پس از جاري شدن در سيستان به دو شعبه منشعب مي گردد شعبه اول كه به پريان موسوم است، در جهت شمال جاري است ،و به چندنهرتقسيم مي شود ، كه مهمترين آن ها نیاتك و مُلكي است . اولي قسمتي از شمال غربي سيستان و دومي ناحيه «ميان كنگي» يعني شمال و شمال شرقي سيستان را مشروب مي كند. پريان در جهت شمالي امتداد دارد ، و تشكيل مرز ايران و افغانستان را مي دهد ، و سرانجام به طرف شمال شرقي افغانستان جاري مي شود. شعبه دوم كه به رود سيستان موسوم است ، در جنوب و جنوب غربي سيستان جاري است. نزديك مرز، سد كهك كه برين رود بسته شده مسير آب را به سوي پريان منحرف مي كند. در قسمت پائين تر، سد ديگري بنام بند زَهَك ساخته اند ، كه از آن هم تعد ادي نهر منشعب است. اراضي سيستان با اين مجاري و نهرهاي متعدد مشروب مي شود ، و مازاد آب را به درياچه هامون مي رسانند ، كه از آنجا هم به وسيله نهري كه به شيلا معروف است ، به خارج از درياچه جريان مي يابد ( لمتون ، ص 436) درقديم نيز بندوسدهاي متعددي براين رودخانه بسته شده بود ، قديم ترازهمه بند هاونك بود ، كه در زمان گرشاسف باسنگ و آهك ساخته شده بود ، وبعدها هر پادشاه چيزي بر آن افزوده بود ، و آبادي سيستان از آن بود. شاهرخ درسال 811 آن راويران ساخت ( ملك شاه حسين، ص 113 و 114 ) درلشكر كشي امير تيمور نيز بند عظيم هيرمند كه بند رستم نام داشت ،خراب شد. اين بند تمام روستاهاي باختر سيستان را مشروب مي كرد.( لسترنج ،ص 369 ) رودهاي ديگرسيستان عبارتند از رخدرود، خاش رود، فراه رود، خشك رود ، هروت رود وآب دشت ها وكوه ها ازهمه اطراف سيستان وازهزارفرسنگ همه به زره آيد ، ويكي سوراخ است آن رادهان شير گويند ، نه بزرگ همه اين چندين آب بدان فروشود ، هيچ كس نداند كه كجاشود (مجهول المؤلف ،ص16) ادامه دارد

بازگشت به “نسب شناسی اقوام سیستانی”