روانکاوی ادبیات عامه سیستان از منظر مارکسیسم

مدیر انجمن: Goche Sisto

آواتار کاربر
Goche Sisto
★★★ نورچشمی ★★★
★★★ نورچشمی ★★★
پست: 120
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۷, ۳:۰۴ ب.ظ
محل اقامت: Tehran / Sisatn
تماس:

روانکاوی ادبیات عامه سیستان از منظر مارکسیسم

پست خوانده نشده توسط Goche Sisto »

فردریش انگلس در جلد دوم از کتاب « منشا خانواده » نگاهی بر چند و چون روابط خویشاوندی در میان جوامع کمون باستان می دارد؛ از مشخصه های بارز روابط خویشاوندی در چنین جوامعی، گستردگی دامنه محارم را می توان بر شمرد، پدیده ای که بر طبق گفتمان مارکسیسم، تحت تاثیر هژمونی سرمایه داری، در اعصار اخیر رو به زوال گام نهاده است . باری، با در نظر داشتن این مسئله که زبان یک جمعیت با توجه به ماهیت محافظه کارانه اش به سختی در برابر تغییرات پر شتاب اجتماعی تن به تغییر و استحاله می دهد، دور از انتظار نخواهد بود اگر بقایای کمون گرایانه زندگی مردمان باستان را هم اکنون نیز بتوان در زبان روزمره مردم نقاط مختلف جهان مشاهده نمود؛ اگرچه در یک قاعده کلی چنین رسوبات زبانی در جوامع صنعتی نسبت به فرهنگ های غیر صنعتی و دهقانی، کمرنگ تر دیده می شود .

در زبان فارسی کاربرد اصطلاحات "عمو، عمه، خاله، دائی، برادر (داداش)، خواهر (آبجی)، پدر، مادر" برای افراد غریبه و فاقد روابط خویشاوندی حقیقی، هم چنان مشهود است . بعنوان مثال دو همکار خانم و آقا می توانند فرزندان یکدیگر را به ترتیب عمه و دائی خطاب کنند .باری در سیستان چنین رویه ای حالتی افراطی تر به خود گرفته و کاربرد این دست از اصطلاحات شکل جامع تری پیدا می کند؛ در این میان، اصطلاحات " داماد dowmAd و عروس a'ros ، پدر بزرگ ba'pur و مادر بزرگ bi'bi " پر کاربرد ترین اصطلاحات خویشاوندی می باشد؛ چرا که در سیستان، تمامی آقایانی که از فامیل های شوهری یکی از دختران فامیل دیگری باشند، از سوی فامیل دختر، داماد خطاب می شوند (از بافت طایفه مدار سیستان نیز نباید غافل شد) و یا اینکه سیستانیان به هر پیرمردی (و هر پیرزنی)، پدر بزرگ (و مادر بزرگ) می گویند {اگرچه در اینجا استثنائا نسبت به فارسی یک گام از مرحله کمونی عقب افتاده ایم، چرا که در فارسی می توان هر پیرمردی (و هر پیرزنی) را پدر (و مادر) خطاب کرد - که البته در اینجا عامل مداخله گر دیگری تحت عنوان احترام به افراد مسن} . علاوه بر این در سیستان شنیده ام خاله ای که خواهر زاده هایش را " مادر na'na " صدا کرده باشد، یا عروسی که پدر شوهرش را " عمو a'mu " خطاب کرده، یا فرزندانی که دائی پدرشان را هم دائی یا خاله پدرشان را هم خاله صدا کرده باشند.

چنین تظاهرات کمون گرایانه گفتاری را، همانگونه که انتظار هم می رود، می توان در شعر سیستانی نیز جست . در ابتدا بایستی خاطر نشان کرد که بر طبق گفتمان روانکاوی، اجابت نام پدر (یعنی گردن نهادن به حضور پدر و پذیرفتن حرمان مادر از سوی کودک) مبنای قانون گرائی افراد می باشد و آنهائی که این مرحله را با موفقیت پشت سر نگذاشته باشند رفتاری نابهنجار تر و قانون ستیزانه تری به خود می گیرند. همانگونه که پیداست، می توان مظاهر "عدم اجابت نام پدر" و "تمنای ممتد مادر توسط کودک" را در اشعار سیستانی هم پیدا کرد .

دکتر کرامت موللی در کتاب مبانی روانکاوی فروید و لکان، اشاره ای می دارد به لالائی خواندن مادران ایرانی برای کودکان؛ اینکه در این دست از اشعار، مادر با لحنی غم انگیز، تلویحا به شکایت از "حضور پدر و سلب کردن مادر از کودک" می پردازد . چند نمونه سیستانی آن عبارتند از :


لالا لالا سیا دونه که بابات در بیابونه / لالا لالا خبر بیومه (آمد) که بابات از سفر بیومه
لالا لالا خدای مه به حق بشنو نوای مه / به حق بشنو جوابم ده از ای غم ها نجاتم ده
لالا لالا گل زیره بابات رفته زن بگیره


علاوه بر این، اصرار فراوان مادر بر روابط خویشاوندانه مادرانه در لالائی ها (خاله، دائی) به جای کاربرد روابط پدرانه (عمه، عمو) نیز می تواند دلیل ناخودآگاهی باشد بر اعتراض مدنی مادر در طرد پدر برای کودک .

لالا لالا گل لاله بابات رفته خونه خاله / لالا لالا گل دائی پلنگ در کوه چه می نالی

در این خصوص افزودنی است که مشهور ترین ترانه بومی سیستان با مطلع " مادر، این منم، دخترک تو moka me kenjake tono " بر این فرضیه تائیدیه محکمی می گذارد (در این شعر، نوعروس اکراه خود را از خانه شوهری بیان می دارد و جالب تر آنکه مادر و خواهر نو عروس نیز با او در این غم شریک شده و از تجربیات غم فزای خود می گویند)؛ هم چنین خواندن ترانه " در باز کنید، در باز کنید da'r vA kone, da'r vA kone " در مراسم حنابندان توسط خانواده داماد و اصرار نمادین ایشان برای گرفتن اجباریِ عروس، نیز بر آنچه گفته شد صحه می گذارد (در دوران باستان، دزدیدن دختر از یک قبیله امری مرسوم می بوده است -منشا خانواده، جلد۲، فردریش انگلس- و ظاهرا اجرای نمادین چنین مراسمی در سیستان بازمانده ای از دوران کمونی طوایف سیستانی می باشد).

حال باز گردیم به بحث قبلی مان، لالائی مردم سیستان؛
ویژگی منحصر به فرد لالائی به سبک سیستان در اشعاری است که توسط مردان و آن هم برای حیوانات خوانده می شود؛ این اشعار در بلوچستان برای شتر تحت عنوان « لیکو » و در سیستان برای گاو تحت عنوان « آئیکه Aika » نام نهاده می شود . نکته جالب اینکه در لالائی مردان برای حیوانات نیز اشارات متعددی به حرمان مادر و جستجوی بی امان وی و همچنین اکراه از گردن نهادن به خانواده همسری دیده مشود:

ای مادر مادران، کجا مادر مه (من) ؟
گل بر سر دختران و خاک بر سر مه
ار (هر) نیمه شبی که درد گیره سر مه
کو مادر مه، طبیب درد مه؟

کجا شه (شد = رفت) مادر چادر سفیدم؟
کجا شه مادر راه امیدم؟
تمام امسران (همسران) داره امیدی
من بدبخت ندارو ایچ (هیچ) امیدی

مردان سیستان پا را از این هم جلو تر گذاشته اند و در یکی از اسطوره های خود از درگیری « حسینا (شاعر شهیر و متاخر سیستان) و پسرش » سخن می گویند ؛ اینکه پسر حسینا در یک مشاعره، پدر ِ خود را شکست می دهد (با وجود اینکه پسر، پدر را می شناسد اما پدر، فرزندش را نمی شناسد؛ تجلی بارزی از عقده ادیپ) و در نتیجه ی نفرین پدر، فرزند به زمین فرو بلعیده می شود! (این داستان و تمامی اشعار ذکر شده، از کتاب فرهنگ عامیانه مردم سیستان، جلد ۲، نوشته مزار گلستانه، بر گرفته شده است).



.....................................
+ همین مطلب در سایت کریاس
بولتن تحلیلی سیستانیان

Zabax.blogfa.com

بازگشت به “انجمن ادبی حامد صوفی پژوهش گر و شاعر”