نورو1(=هيرمند )
نورو ، خووه نو، صاحب ِ نورو ، از ا و خوتر
گندم كا وَ خاك استه نو ، جو كا ازو رو تر
***
تو اگجه ئي نو موسم ِ سلوم ميرحسن كو
خوبون ِ تو امروزه نو ، بيني از اي شو تر
***
خار ِپوو ِ خوا كم مگي، خا شل ّولُك شْتي
كْمَه ديدني خَي شل ّو لُكي ، جيره خوا جوتر
***
دْراز شته دَس و گردن ِ بي وايگي تو
تَرزايي خوا سي كو و َ ديروز و جلوتر
***
گرگ ِ بْگي دِل ِ مَردِه خوا نو خودخوا سيخ ِ بْگي
بدخواي ِخوا بيني از اي كه بوده دِل ا و تر
***
مزني اگه لَه جُم سَر و پوز بند ِ سه بندَه
پو شو ، اگه پو استي ، انوزه از اي پوتَر
***
اُميد ِ اَمَي سيستونيگو سابوري اَسته
بايد كه تَه نوروز، كني روز ِ خوا نَوتر
برگردان :
نورو (=هیرمند)
هیرمند به خواب فرو رفته و هیرمند داران بیشتر از او در خواب اند -- ریشه های گندم و جو از تشنگی یارای روییدن و بر خاستن از خاک را ندارند.
اگر خواب ادامه یابد، انتظار بهبود و رسیدن به هدف بی فایده است -- زیرا باید روزهای تاریکتر از امروز را در نظر داشته باشی.
خار پای خویش ( خشک شدن هیرمند) را دست کم مگیر. مگر نمی بینی از دست و پا، افتاده ای -- اگر این وضع به درازا بکشد ، جیره ات جو خواهد شد( آینده ی تاریکتری خواهی داشت).
از شدت بی وایگی (سر ریز شدن مشکلات و بر نیامدن خواسته ها ) دست و گردنت دراز شده است -- به روزهای خوش گذشته ات نگاه کن.
به خود جرُِّْت بده ، ترس را کنار بگذار و خودی نشان بده -- آن وقت دشمن خویش را زبون و بی چاره خواهی دید.
اگر می خواهی بر سر و پوزه سه بند معروفی که تاریخ سیستان ، بیان کرده، افسار بزنی -- باید برخیزی و اگر برخاسته ای، باز هم بیشتر و مردانه تر برخیز .
سابوری(هامون) امید همه سیستانیان است -- بهتر آن است که تا پيش از رسيدن نوروز، روزت را نو کنی .
1
- آن بخش از هيرمند را كه از مرز ايران گذشته درون سيستان روان است، « نورو » گويند.