شترداري: عشاير ريگي ساكن تهلاب به شترداري اشتغال دارند براي نگه داري شتر "بگ جت "(bagjat)ياساربان را استخدام مي كنند يك" بگ جت " تا بيست شتر مي تواند سرپرستي كند ، مدت قرارداد يك ساله است ، و مزداو شامل لباس و كفش ساليانه هرماه يك كيسه آرد براي خوراك وهربيست بچه شتري كه متولدشود ، يكي به اوتعلق دارد ، " بگ جت" براي به چرابردن شتر بچه شتر ها راازمادرجدامي كند ، وبرنامه ريزي او به گونه اي است ، كه شتربتواندروزانه دونوبت يك بارصبح قبل ازرفتن به چراوبارديگربعدازظهرپس ازبازگشت ازچرابه بچه اش شيربدهد ، به شترعلوفه دستي نمي دهند واين حيوان ازتاغ گزو"ميسك "تغذيه مي كند ( جانب اللهي ، 1375 ، ص 79 ) چون شترمعمولاًآزاداست ، براي مشخص كردن مالكيت آن هرشتردارعلائم بخصوصي براي خوددرنظرمي گيرد ،كه با داغ يا برش روي بدن حيوان منعكس مي كند رايج ترين داغ ها به شرح زيراست :
1- لاكردار(Lâkerdâr)شبيه حرف gياv است كه به ريگي هاي مقيم تهلاب اختصاص دارد
2- لاكردارچوچك(Lâkerdâr čučok)كه به شكلN است
نشانه هاي ديگري نيز به نام "درش"(doroš)دارند ، كه بابريدن گوش حيوان مشخص مي كنند ، برخي ازآن ها به شرح زيراست 1- بري(bori)نوك گوش رامي برند
2- پيشكان(piškân)قسمتي ازبغل گوش رامي برند
3- پشكان (pošcân ) پشت گوش حيوان را مي برند
4- چارگوش: وسط گوش رامي برند
5- بري چارگوش(bori čâ rguš)
كه سرگوش رابريدهوسط آن راقاش مي دهند
كه سرگوش رابريدهوسط آن راقاش مي دهند
وسايل و لوازم شتر
1- حيت(hayyet): جهاز يك نفره است، كه بالشتك آن ازقالي است وتاج آن نقش ونگاردارد
2- پاكدو(pâkadu): جهازدونفره براي مسافرت هاي خانوادگي بود ، كه مرددرجلووزن درعقب مي نشست .
3- رحت
(raht)
: كه جهازمخصوص حمل باراست وكتيبه اي به شكل تاج دارد
(raht)
: كه جهازمخصوص حمل باراست وكتيبه اي به شكل تاج دارد
4- محپل(mahpel): همان محفل يا كجاوه است كه درقديم براي مسافرت روي شتر مي بستندوبیشتر مخصوص مسافرت زن بود
ريگي ها براي شترباجنس وسن ورنگ هاي مختلف نام گذاري هاي متفاوتي دارند ، مثلاًماده شترازتولدتاشش ماهگي "هر "(her) وشتريك ساله يك پشم نام دارد ، وازآن پس تاچهارسالگي هرسال يك پشم به سن آن اضافه مي كنند ، يعني دوساله رادوپشم وسه ساله راسه پشم وچهارساله چهارپشم نام دارد . به پنج سالگي كه رسيد ، نام عمومي شتر به آن اطلاق مي شود شترنر" لره"
(lera)وماده "جت"(jat)نام دارد ، شترنري كه براي تخم گيري درنظر مي گيرند "ساندط"(sândt)(درزبان بلوچي تلفظ دال بين ط و دال است)مي نامند و در رابطه با رنگ نام هاي زير دارد :
(lera)وماده "جت"(jat)نام دارد ، شترنري كه براي تخم گيري درنظر مي گيرند "ساندط"(sândt)(درزبان بلوچي تلفظ دال بين ط و دال است)مي نامند و در رابطه با رنگ نام هاي زير دارد :
1- سهريني(sohrini): قرمز
2- زرديني(zardini): زرد
3- بوريني(burini): خاكستري رنگ
4- دس ليني(daslini): كه رنگ بدن خاكستري ولي دست ها به رنگ زرد است
5- سبزيني(sabzini): سياه رنگ
6- اسپيتيني(spitini): سفيد
7- كيرك(kirg): متمايل به سياه وسفيدوخال خالي
بيماري هاي شتر
1- لنگي : كه كف پاي شتر غده اي به نام بجه مي زند ، براي درمان آن پشت نرمه گوش حيوان راداغ مي كنند
2- دررفتگي : گاه بند دست شتردرمي رود ، كه براي درمان آن همان محل راداغ مي كنند .
3- گرومپك(gorompok): درگلوي شتر جوش مي زند ، درماني ندارد ، از ملا دعا مي گيرند .
4- شومك(šumok): جائي دربدن حيوان دانه ( جوش ) مي زند ، كه اگر شش ماه طول كشيد ، دورآن راداغ مي كنند
5- دردگرتك( gortek): كيه درداست ، وبراي درمان دوطرف كليه شترراداغ مي كنند
6- درز (darz): درمواردي كه بارشترزياد سنگين شود ، يازيادبارببرد وسواري بدهد ، سينه اش زخم مي شود ، كه براي درمان آن سه يا چهارداغ دربغل راست وهمين تعداد دربغل چپ شترمي گذارند (جانب ا للهي ، 1370 ، ص 85) كشاورزي ومالكيت :طايفه ريگي تاچندسال قبل عموماً به دامداري اشتغال داشتند ، تاوقتي در ريگستان هاي خاران زندگي مي كردند ، شتردار بودند، پس ازمهاجرت به نواحي خاش وميرجاوه گروهي كه دردشت هاي حاشيه مرزي سكني گزيدند، به شترداري ادامه دادند ، و كوه نشينان به نگهداري دام هاي كوچك روي آوردند ، واقلاً تايكي دو نسل قبل حتي در رده هاي بالا به داشتن زمين رغبتي نداشتند ، خصلت ذاتي عشايركه خود رااسيراموال غيرمنقول نمي كنند ، و فقدان زمين هاي بارور و كمبود آب از دلايل عدم تمايل اين طايفه به امور زمين داري بوده است، به طوري كه ازچندنمونه قباله موجودمشهوداست ، زمين براي آن هاارزش چنداني نداشته است ، از مضامين قباله ها پيداست ، كه مبادله زمين نيز به همان سادگي مبادله دام بوده است ، وبه هيچ وجه درآن ها شرايط معاملات ملكي را در نظر نمي گرفته اند ، در برخي ازآن ها حتي صحبتي از بهاي زمين نيست (نك .سند1 ) جایي حتي اگرآب هم داشته اند براي بهره برداري يا توسعه كشاورزي مورد استفاده قرار نداده اند .طبق سندموجود ابراهيم خان قنات حود را به روستائيان اجاره مي داده و درعوض پنج يك ازمحصول رامي گرفته است (جانب اللهي ، 1375، ص74) درحوزه ميرجاوه همه جا حتي در روستاهایي كه جامعه كشاورزي داراي بافتي منسجم است، آثار پديده نوظهور كشاورزي به چشم مي خورد ، مثلاً از زمان فوت دائركنندگان دو قنات كلك(kallek) لاديز كه يكي از روستاهاي معتبر و پرجمعيت ناحيه است ، و تيره اي از ريگي هاكه عموماً نيز كشاورزند درآن زندگي مي كنند ، هنوز بيش از دوسه نسل نگذشته است ، اين خودمؤيداين نظرمعمرين است ، كه مي گويند ريگي ها طبق اسناد موجود از زمان تاج محمدخان به
متن سند شماره 1
بسم الله الرحمن الرحيم
ياايهالناس بدانيدآگاه باشيد جمع المؤمنين والمؤمنات كه دادم بيئ ( بيع) صحيح شرعي من كه دادخدا لوري زئي هستم آنچه ملك ازمن هست درميرجوآباد دادم به سردارمحمدرضا ولدمرحوم سردارغلام علي كه من بعد ازاين كسي ازقو خيش ( خويش) اخوان بدان درك و دعوا نداشته باشند ، و حاجي صاحب آخور وكيل مي باشد وهركسي كه بعدازمن دادخدا لورزئي ادعابكند ادعا( ي) آن باطل است ، اين چندكلمه به جهت سندقبض نوشته شده است ، كه روز آخر به كار آيد
در حاشيه شهود به ترتيب كاتب به عنوان شاهد ، جان محمد قنبرزئي ، فيض محمدنوري و يك نفر ديگر امضاء كرده اند
مالكيت زمين و كشاورزي واحياي قنوات "پود"(pud)( قنات هاي متروكه )رغبت نشان داده اند، با اين حال به نظر مي رسد ، ريگيها زودتر از ديگرطوايف بلوچ به كشت وكار رو آورده اند، گابريل هنگام عبور ازبلوچستان (1312ش.- 1933م . ) مي نويسد :در"باغو"(baghu)يك مزرعه پنبه بود كه تعلق به ريگي داشت ، سايرطوايف بلوچ ناحيه باكشت اين گياه بيگانه بودند" (گابريل : 354) از زمان مهرالله خان روند احداث واحياي قنات سرعت مي گيرد حتي خود مهرالله خان بنيان گذار روستایي به نام جون آباد مي شود ، برادرش محمدرضا رضاآباد و سيد آباد را بنيان مي گذارد ، و ازآن پس نهضت روستاسازي اوج مي گيرد ، و تاقلب ريگستان هاي تهلاب پيش مي رود ، حتي آب چشمه هایي كه آبشخور دام بود ، براي كشاورزي به كارگرفته مي شود(جانب اللهي ، 1375، ص76) وليبيشتر روستاهاي اين حوزه بااحياي قنات هاي " پود" جان گرفته اند ، اين كه اين قنات ها پيش از اين متعلق به چه كساني بوده و برسر مالكين اوليه آن چه بلایي آمده است ، نظريات متفاوتي وجود دارد ، به باور بلوچ ها اين قنات ها درحمله ی هلاكوخان ازبين رفته است ، ولي اگر اين فرضيه درست بود بايد حداقل تجربه آن به نسل هاي بعد منتقل مي شد( همانص77)گوبلو درمورد قنات هاي بلوچستان شرقي كه وضعيت مشابهي دارند ، وتوسط افراد غيربومي بازسازي ، ا حيا يااحداث شده اند ، استدلالي دارد ، كه مي توان درمورد اين منطقه نيز صادق دانست ، به نظر او غير محلي بودن مقني ها يكي از دلايل متروكه شدن اين قنات هاست نام برده احتمال مي دهد ، اين غير بومي ها ممكن است ، زردشتي هاي مهاجر ي باشند ، كه پس از اسلام به اين سو رانده شده و تكنولوژي قنات را به اين ناحيه انتقال دادند ، بعدها براثر فشار مسلمين از اينجا نيز به سمت هندوستان رفتند ، و قنات ها به حال خود رها شد ( گوبلو ، ص 163- 162 ) توچي باستان شناش ايتاليایي كه پيش از انقلاب اسلامي در شهرسوخته به حفاري مشغول بود ، نمونه اي از قنات هاي متعلق به دوره ساساني را در خاش ديده است ( زند مقدم ص 189) دراحياي دوباره اين قنات ها درحوزه ميرجاوه ريگي ها فقط سرمايه گذاري كرده اند ، وگرنه حتي تكنيكي كه دربازسازي و حفر ونگهداري اين قنات ها به كاررفته است برگرفته ازفرهنگ جامعه ديگر است . رديابي محل ميله هاي قديمي قنات هاي متروكه در بستر مسيل هایي كه سال ها محل گذر سيل بوده يا استفاده از فن دويل كني (devil kani) كه درشرايط خاص و با تكنيك ويژه ميله ی قنات از زير بايد حفرشود( نك. قنات ) مستلزم داشتن عمري تجربه در امرقنات داري است ، كه ريگي ها با آن بيگانه بوده اند(جانب اللهي ، 1375، ص76)
منابع
- آباداني ومسكن ، دفترآباداني مناطق عشايري ، بررسي ايلات عشاير بلوچستان ، 1348 - بيهقي ، خواجه ابوالفضل محمدبن حسين ، تاريخ بيهقي ، به اهتمام دكترغني ودكترفياض ، تهران ، 1324
- تيت ، جي .پي . سيستان ، ترجمه غلامعلي رئيس ا لذاكرين ، اداره كل ارشاداسلامي سيستان وبلوچستان ، 1362
- جانب اللهي ، محمد سعيد ، گزارش مردم نگاري ميرجاوه ، 1370 ، آرشيوه پژوهشكده مردم شناسي ، سازمان ميراث فرهنگي وگردشگري همو " نظام هاي سياسي ، اجتماعي واقتصادي درطوايف بلوچ سرحد( نمونه طايفه ريگي ) " فصلنامه تحقيقات جغرافيائي ، س 11 ش 41 تابستان 1375 - جهانباني ، امان الله ، سرگذشت بلوچستان ومرزهاي آن ، ضميمه شماره 3، تهران 1338 ش . - رئيس الذاكرين ، غلامعلي ، زادسروان سيستاني ، ناشر مؤلف 1370 جلداول - زندمقدم ، محمود ، حكايت بلوچ ، ناشرمؤلف ، تهران ، 1371 ج2
- سالاربهزادي ، عبدالرضا ، بلوچستان ، بنياد موقوفات دكترمحمودافشاريزدي ، تهران ، 1372
- سالزمن ، فيليپ ، كوچ متفاوت دوطايفه بلوچ ، ترجمه نيما هماي ، ايلات وعشاير ، آگاه ، تهران ، 1362 ش.
- سايكس ، ژنرال سرپرسي ، سفرنامه ياده هزارميل درايران ، ترجمه حسين سعادت نوري، ابن سينا ، 1336 ، تهران
- شه بخش ، عظيم ، دادشاه ، پژوهشي درتاريخ معاصربلوچستان ، نويد ، شيراز، 1373
- كتابچه هاي بلوچستان ، فرهنگ ايران زمين ، به كوشش ايرج افشار ، تهران 1368 ش. ج 28
- گابريل ، دكترآلفونس ، عبورازصحاري ايران ، ترجمه فرامرزنجدسميعي، آستان قدس رضوي ، 1371 ، مشهد
- گوبلو ، هانري ، قنات فني براي دست يابي به آب ، ترجمه ابوالحسن سرومقدم ، دكترمحمدحسين پاپلي يزدي ، معاونت فرهنگي آستان قدس رضوي ، 1371 ، مشهد
- مخبر ، مهندس محمدعلي ، جغرافياي بلاد ونواحي بلوچستان ، مجله يادگار ، تهران 1335 ش .5 ، 6 و7
- مركزآمارايران ، 1378 ، نتايج تفصيلي ، سرشماري اجتماعي ، اقتصادي عشاير كوچنده – 1377
- مركزآمارايران ، 1378 ، جمعيت عشايري دهستان ها ، سرشماري اجتماعي ، اقتصادي عشاير كوچنده – 1377
- ناصح ، ذبيح الله ، بلوچستان ، ابن سينا ، 1345 ، تهران
منابع خارجي
M.Longworth Dames,popular poetry of hhe baloches , published by the royal Asiatic society,1907 ,vol1
Field, Henry , Contributions to the anthropology of iran , Chicago 1939
پایان
پایان