طایفه پودینه سیستان

در این انجمن با همراهی دوستان سعی خواهد شد به معرفی اقوام ، بزرگان و
فامیلهای سیستانی پرداخته شود.
آواتار کاربر
rumshur
°°° تازه وارد °°°
°°° تازه وارد °°°
پست: 4
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۲, ۸:۵۴ ب.ظ
جنسیت: مرد
محل اقامت: مشهد مقدس
تماس:

طایفه پودینه سیستان

پست خوانده نشده توسط rumshur »

پودینه، از طایفه‌های سیستانی استان سیستان و بلوچستان می‌باشد.
این طایفه در شهرستان زابل، زاهدان و قسمتهایی از شمال ایران زندگی می‌کند. تراکم جمعیت آنان در شهر ادیمی و پشت ادیمی و اطرافکوه خواجه و روستای پودینه بخش میان کنگی بیشتر است. همچنین پراکندگی این طایفه در شمال شرق سیستان و مناطقی ازافغانستان و در مجاورت مرز ایران قرار دارد. از نظر جمعیتی جزو بزرگترین طوایف استان به شمار می‌آید.
با توجه به مطالعات کرنولوژی و تبارشناسی که دکتر جوزف آلیسون و دکتر دیوید هاتمن در مناطق استقرار این طایفه در افغانستان انجام داده‌اند به این نتیجه دست یافتند که اینان از قدیمیترین اقوام ساکن در سیستان قدیم می‌باشند. با توجه به مطالعات انجام گرفته و کشف شواهدی به احتمال زیاد بازماندگان اقوام سکایی ساکن در سیستان می‌باشند.
این طایفه در زمان حمله تیمور در منطقه جوین حکفرمایی می‌نمودند اما با لشکرکشی تیمور جنگ سختی بین این طایفه و متحدانش با سپاهیان تیمور به وقوع می‌پیوندد و سامک خان سربند حکمران جوین به دست سپاهیان تیمور کشته شده و باعث شکست و سقوط جوین به دست سپاهیان تیمور می‌شود. تیمور دستور قتل و عام بزرگی را صادر کرده و بسیاری از این قوم کشته و پس از آن آواره می‌شوند و در نقاط مختلف سیستان بزرگ پراکنده می‌شوند. و دیگر پس از آن نتوانستند اتحاد و حکمرانی قبلی خود بر مناطق تحت سلطه باز یابند و به قومی چند تکه و پراکنده تبدیل شدند.
حرفه اصلی آنان کشاورزی و دامداری (گاوداری) است.
در افغانستان این قوم به سه تیره جعفری‌ها تیره بلوچهای پودینه و تیره پشتون‌های پودینه تقسیم وی شوند. جعفری‌ها مانند اقوام خود در سیستان شیعه مذهب می‌باشند که در منطقه هلمند زندگی می‌کنند. کار اصلی این گروه تجارت و دامداری است. پروفسر حفیظ الله جعفری پودینه که مدتی در سمت معاونت بانک جهانی در سالهای۱۹۹۲-۱۹۹۸خدمت کرده واکنون جزو مشاورین رئیس جمهور کرزی و بزرگ این تیره و یکی از معتمدین افغانستان می‌باشد.
پشتونهای پودینه که در قندهار ساکن هستند از لحاظ بدنی قد بلند وتنومند بوده و معروف به تندخویی و خونریزی و سنی مذهب بوده و در نبرد با طالبان ونیروهای ائتلاف جانب نیروهای ائتلاف را گرفته و پس از فتح کشور مناصب زیادی در قماندانی و سر ایالتی ولایت قندهار را به دست اوردند و در جنگ با طالبان کشته بسیار دادند. این گروه به سلطنت طلبان نیز مشهور هستند چون مادر ظاهر شاه از این گروه بوده و با اقوام خود در قوم بارکزیی که پدر ظاهرشاه از این قوم است ائتلافی برای به قدرت رساندن ظاهرشاه به وجود آوردند که نتوانستند کاری از پیش ببرند ولی نمایندگانی از این گروه در مجلس لویه جرگه وجود دارد که باعث تعدیل جهت گیری‌های این قوم شده‌است و اکنون با دولت مرکزی همکاری گسترده‌ای دارند. حرفه اصلی این قوم کشاورزی و دامداری است.
بلوچهای پودینه در مجاورت مرز ایران و افغانستان ساکن هستند و سنی مذهب بوده و با طایفه نارویی خویشاوندی نزدیکی دارند. اکثر این قوم در افغانستان سکونت دارند و امنیت منطقه تپه طالب خان تا مرزهای پاکستان در مجاورت مرز ایران در اختیار این قوم می‌باشد . بزرگ این قوم در افغانستان سردارسهراب خان می‌باشد که با توجه به روابط نزدیک و خویشاوندیش با کریم براهویی وزیر سرحدات کشور از موقعیت خوبی در غرب کشور برخوردار است .
پراکندگی افراد این طایفه آنچنان است که مشکل بتوان ای جماعت را از نظر ریشه یابی دقیقاً مورد بررسی قرار داد . اینان در چهار بلوک سیستان و در شهرستان زابل سکونت دارند اما میزان تراکم جمعیت آنها در حاشیه نیزار و در ده پودینه بخش میانکنگی و حوالی آن چشم گیرتر است . قبل از تقسیم سیستان بصورت خانه کوچ در امتداد مسیر هیرمند تغییر مکان می داده اند در حالیکه ساحل نشینان نیزار نیز با تبعیت از تغییر میزان آب دریاچه بارها به جابجائی های اصطراری مبادرت ورزیده اند . علیرغم آنکه میزان پراکندگی این طایفه در شمال و شرق سیستان و مناطقی از افغانستان که در مجاورت مرز ایران قرار دارد بیشتر است تحقیقات درون فامیلی به اثبات می رساند که آنان در بدو امر ساکنین آن قسمت از نیزار بوده اند که در محدوده کوه خواجه واقع بوده است . حرفه گاوداری که در واقع حرفه اصلی این طایفه را تشکیل می داده چنین ایجاب میکرده است که آنان برای تأمین آذوقه دام خویش متناسب با تغییرات احتمالی و عدیده مراتع و نیزارهای حاشیه دریاچه جابجا شوند و بنابراین جای تعجب نیست اگر وجودشان را در شمال دریاچه یعنی در منطقه نیزارهای متعلق به اوقات یالاش و جوین می یابیم . مشخص نیست که آیا افراد این طایفه در حاشیه کار زراعت و کشاورزی به حرفه گاوداری پرداخته اند یا بالعکس . همچنین مشخص نیست که آیا پودینه های مجاور نیزار کشاورزانی بوده اند که بخاطر تکمیل تغدیه دامشان به ساحل هامون پناه برده اند یا کشاورزان روستانشین این طایفه گاودارانی بوده اند که بعلت بی ثباتی وضع آب حرفه دامداری را بی صرفه و صلاح تشخیص داده و برای همیشه به کار کشاورزی سرگرم شده اند .
اکثراًبر این باورند که ساکنین حاشیه نیزارها بومیان اصیل و قدیمی سیستان اند که توانسته انداز قتل عام تیمور لنگ جان سالم بدر برند . این اعتقاد که تا حدودی منطقی بنظر می رسد برای بسیاری از طوایف مستقر در حاشیه نیزار این توهم را پدید آورده است که به جرأت مدعی شوند از سلاله های بلا انفصال سکاها و در نتیجه آریائی نژاداند در حالیکه علی رغم این اعتقاد سیستماتیک چهره و نژاد شناسی بسیاری از این طوایف و منجمله طایفه پودینه این قضیه را تأیید نمی کند . بنا بر اعتقاد جی . پی . تیت هرگاه سیستماتیک بدنی اسحاق زئی ها یا ساق زئی ها یا ساک زئی ها یا سکازئی ها را نمونه و الگوی سکاها قرار دهیم هیچگونه تشابهی بین اسکلت بندی پودینه ها با ساک زئی ها مشهود نیست و در این صورت است که ناگزیریم ریشه نژادی طایفه پودینه را در وجود مهاجرینی جستجو کنیم که یا از سند و گجرات کوچ کرده اند و یا اینکه به مشابه صیادان همجوار خویش از حواشی دجله و فرات رهسپار این منطقه شده اند .
مطلعین و آگاهان طایفه پودینه براین عقیده اند که اجداد آنها بصورت سیار و کوچ نشینی در حواشی رودخانه هیرمند از سربند افغانستان تا سیستان کنونی مستقر بوده اند و متناسب با فراز و نشیب آب تغییر جا و مکان داده اند . دیرپائی و قدمت ریشه ای این طایفه از یک سو و همجواری دائمی آنان با آب و نیزار از جانب دیگر تعیین کننده اسم قومی آنها بوده است که در حالت اول با توجه به مفهوم لغوی کلمه پوده و پودینه که در گویش محلی به معنی کهن و فرتوت است ، می توان براحتی آنان را پودینه یا نژاد دیرینه این سرزمین تلقی نمود . در حالت دوم همجواری دائمی آنان با آب و نیزار اسم با مسمائی برای آنان باقی نهاده است که متناسب با گویش محلی ریشه از نام گیاه پودنه می گیرد که مشابه افراد این طایفه زندگی آن به آب وابسته است .
وجود روستادی به نام پودینه در بخش بافت از توابع سیرجان که در فرهنگ جغرافیائی ایران (جلدهشتم) از آن سخن به میان آمده است و نیز وجود روستائی به همین نام در بخش میانکنگی سیستان یک خط سیر جابجائی این طایفه را بیان می کند اما ضمن عدم اثبات وابستگی قومی ساکنین این دو روستا جهت جابجائی محرز نیست و احتیاج به تحقیق دارد . بنا به گفته آگاهان طایفه و متناسب با مشاهدات محلی بسیاری از افراد این طایفه در نتیجه همجواری با دستجات قومی دیگر هویت خویش را از دست داده و به اصطلاح در قو میت های دیگر محو شده اند .
اکثراً شیعی مذهب اند اما شماری از آنان که در مناطق مرزی سیستان در افقانستان زندگی می کنند به اقتضای محیط زیست شان معتقد به مذهب سنت اند . شرح شجره و بیو گرافی کاملی از آنان در دست نیست و یک شجره موجود که توسط یکی از محترمین طایفه در اختیار نویسنده قرار گرفت نیز رشته قومی این طایفه را به فردی به نام صاحب خان سربندی ختم می کند که احتمالاً منتسب به سربند افقانستان است نه طایفه سربندی . همین مسئله تشابه اسمی بسیاری از مردم طایفه پودینه را به این اشتباه کشانده است که خویشتن را شاخه ای جدا شده از طایفه سربندی یا سرابندی گمان کنند در عین حال همین مردم بر این باورند که با طایفه ناروئی ریشه انتسابی دارند در حالی که قضیه انتسابی آنها از یک ریشه یا رشته مواصلتی نسل گذشته با یک یا چند خانواده بلوچ ناروئی پیش تر نمی رود .
موقعیت اقتصادی جماعت پودینه و نیز اکثریت نفوس آنان همواره مورد توجه سران و بزرگان طوایف حاکم و زورمدار قرار داشته و آنان برای بهره کشی بیشتر از وجود این مردم پاک سرشت بارها دست به کار این بلف سیاسی – اجتماعی زده اند . برای اثبات بهتر این ادعا به گذشته بر می گردیم و مشابه همین بلف و ادعای اغواگرانه را در خصوص ادعای زورمداران طایفه شهرکی بخاطر می آوریم که آنان نیز در زمره هفده طایفه وابسته به شهرکی ها از طایفه پودینه نام می برند . چنانچه این ادعا که توسط برخی از معمرین آگاه به سلسله انساب ارائه شده است رنگ حقیقت داشته باشد . بدون تردید پودینه ها دسته ای از مهاجرینی اند که همزمان با شهرکی ها و از همان خط سیری که آنان طی کرده اند وارد سیستان شده اند و نتیجتاً از لحاظ ریشه نژادی نیز با شهرکی ها یکسان اند .
در میان تیره های وابسته به این طایفه تیره کدخدا درویش از وضع روشنی برخوردار است . کدخدا درویش که قریه مسکونی وی به نام خود او در پشت ادیمی واقع بوده مدتها سَمت بزرگی و ریش سفیدی طایفه خود را به عهده داشته است . تغییر مسیر شاخه ای از هیرمند که قریه کدخدا درویش در حاشیه آن بنیان نهاده شده بود موجب تباهی و ویرانی این قریه گردید .
پدر کدخدا درویش اکبر نام داردکه او پسر علی و او پسر رضا و او پسر عباس و او پسر محمد و او پسر شاهجان است . پدر شاهجان بنام شاهان موسوم بوده است که محل مسکونی ویرا دامنه کوه خواجه بیان می کنند و معتقدند که مقبره وی در روی کوه و درقسمت جنوبی مقبره خواجه به شکل گنبدی باقی است ، می گویند مبارزه شاهان با اهل فساد و قمار که به اسم زیارت خواجه مرتکب گناه می شدند . او را بر آن واداشت تا برای تأدیب مفسدین حوضی را که در جلو مقبره خواجه واقع بود تخریب نمود . شکل دیگر این حکایت چنین است که شاهان زیارت خواجه را نوعی شرک و بت پرستی می دانست و برای اثبات بی اعتباری معجزات احتمالی خواجه که مردم به آن معتقد بودند دست به تخریب حوضی زد که جایگاه وضو سازی زائران زیارت خواجه بود ، بعید به نظر می رسید که شاهان تافته جدا بافته جامعه روزگاران حیات خویش باشد و بر خلاف مسیر اعتقادی جامعه ای حرکت کند که جنبه تقدس و تقوی را تا حد احترام به شاخه های گز موجود در اطراف زیارتگاههای محیط زیست خویش رعایت می کردند .
پدر شاهان زلفی نام دارد که او پسر مامی و او پسر پـودیـنه و او پسر جلال و او پسر غیبی (غيب الله)و او پسر شیرزی(شيرزهي)و او پسر سامک(سيامك)و او پسر صاحبخان سر بندی است .
متأسفانه شرح بیو گرافی هیچ یک از اعقاب صاحب خان مشخص نیست و بطور جنبی و تصادفی از شرح پر ماجرا و عاشقانه سوخته دلی به نام محمد علی آگاهی حاصل شد که او پسر علی و عموی کدخدا درویش فوق الذکر بوده است . محمد علی مذکور شاعر شوریده احوالی است که مجنون وار دل در گرو عشق لیلی وشی بنام صاحب جان سپرده و دو بیتی های پر سوز و گداز وی هرم آتشی است که در تنور سینه وی افروخته شد و او را به نوجوانی در حسرت و نا کامی مدفون نمود و تنها چیزی که از او باقی ماند دو بیتی های پرسوز و گداز عاشقانه اوست .
منابع :
  • غلامعلی رئیس الذاکرینزادسروان سیستان .چاپ۱۳۷۰
  • جوزف آلیسون و دکتر دیوید هاتمنتبارشناسی اقوام افغانستان .چاپ۱۳۸۷

خلاصه شجره فامیلی پودینه
  • پودینهفرزند جلال
  • جلال فرزند غيبي (غيب الله)
  • غيبي فرزند شيرزي (شيرزهي)
  • شيرزي فرزند سامك (سيامك)
  • سامك خان فرزند صاحبخان سربندي(حاکم سیستان در زمان حمله تیمور به جوین سیستان و سر سلسله طايفه بزرگ پودینه) که با لشکرکشی تیمور جنگ سختی بین طایفه پودینه و متحدانش با سپاهیان تیمور به وقوع می‌پیوندد وسامک خان سربند در این حمله به دست سپاهیان تیمور کشته و تیمور دستور قتل عام بزرگی را صادر کرده و بسیاری از این قوم کشته و پس از آن آواره می‌شوند و در نقاط مختلف سیستان بزرگ پراکنده می‌شوند
  • صاحبخان سربندی فرزند میر ساقی
  • میر ساقی فرزند میر عبدالله
  • میر عبدالله فرزند میر محمد
  • میر محمد فرزند میر حسن
    پودينهفرزند جلال كه طايفه ( پودينه ) از نسل او مي باشند تنها فرزند جلال بوده است . مي گويند كه فرزندان او بعداز تولد ،از بين مي رفتند. به همين دليل، پس ازتولـداين فرزندش او را با گياهي به نام پودينه به گویش زابلي ( پونه يا پدنه به گویش فارسي) ، شستشو مي دهندكه بر اثر اين كار او زنده مي ماند و نام او را به نام گياه شفا بخشش ( پودينه ) نام گذاری مي کنند . پودينه هفت فرزند داشت که اطلاعات کافی از تمام فرزندانش در دست نیست سه فرزند او بنامهاي مامي (امامي) - دوستي و جهانبخش بوده اند . با زياد شدن نسل فرزندان پودينه در نقاط مختلف سيستان ، طايفه پودينه شكل مي گيرد .
    شرح مختصري درباره شاهان فرزند زلفي
    شاهان فرزند زلفي يا زلف علي از نسل مامي ( امامي ) فرزند پودينه يكي از شخصيتهاي معروف زمان خود بوده است ومردي زورمنـد ، بانفوذ و داراي مال و منال زيادي بوده است . اين شخص بيشتر درمنطقه كوه خواجه زندگي مي كرده است . مي گويند حوض بزرگي در نزديكي آرامگاه خواجه قرار داشته كه اين حوض توسط شاهان بخاطر بعضي از اعتقاداتي كه داشتـه خراب مي گردد. درنزديكي آرامگاه خواجه درفاصله حدود يكصد متري جنوب غربي بقعه اي قراردارد كه محل دفن شاهان ميباشد . اين بقعه به شكل بسيار زيبا با آجر سفال دور چيني وگنبد آن به صورت دوار با آجر دور چيني شده است . مي گويند به خاطر خراب كردن حوض بعد از مرگ او شوپركها ( خفاش ها ) داخل اين بقعه جمع مي شدند وصبح كه مردم به زيارت خواجه مي آمدند فضله اين پرندگان را روي قبر شاهان ميديدند . تيره جانداد كه فرزندان شاجان از نسل مامي ( امامي ) پودينه مي باشند اين كار را عيب بزرگي براي فاميل پودينه ميدانستنداز اين رو افرادي را هر روز مامو ر مي كردند كه تا قبل از اينكه خورشيد طلوع كند قبر اورا تميز كنند تا مردم متوجه اين موضوع نشوند .
منبع :از دست نوشته ها و تحقیقات انجام شده از بزرگان فامیل توسط حاج علی غفاری مقدم
  • نقل از كتاب زاد سروان سيستان در باره شاهان فرزند زلفي ( صفحه 36 )محل مسكوني شاهان زلفي دامنه كوه خواجه بوده است و معتقدند مقبره وي درروي كـوه ودر قسمت جنوبي مقبره خواجه به شكل گنبـدي باقي است . مي گويند مبارزه شاهان با اهل فساد و قمـار كه به اسم زيارت خواجه مرتكب گنـاه ميشدند ، او را برآن واداشت تا براي تاديب مفسـدين دست به تخريب حوضي بزند كه درجـلو مقبره خواجه بود و شكل ديگر حكايت چنين است كه شاهان زيارت خواجه را نوعي شرك و بت پرستي ميدانست وبراي اثبات بي اعتباري معجزات احتمالي خواجه كه مردم به آن اعتقاد داشتند دست به تخريب حوضي زد كه جايگاه وضو سازي زائران زيارت خواجه بود است
  • نقل از پیام سیستانی (شاعر و نویسنده سیستانی از طایفه بزرگ پودینه)شخصیت شاهان زلفی همیشه برایم جذاب / دوست داشتنی و قابل احترام و شگفتی ساز بوده است . من هم از شاهان زلفی داستان های زیادی را شنیده ام . بی گمان شخصیتی پیچیده و شگفتی با توجه به بافت سنتی سیستان داشته است و به گمانم سنت شکن بزرگ و خوش فکری بوده است که در آن زمان بی هراس از دیگران چنین به جان خرافات یورش می برده است . شاید ما چونان او کم تر کسی را سراغ داشته باشیم که چنین بی باکانه علیه خرافات های سنتی و دینی به پا خواسته باشد و یک تنه دست به چنین کاری زده باشد . او را بایستی یاغی سیستان نامید . یاغی دوست داشتنی و مرموزی که دستکم برای بنده هنوز هم شگفت و دست نیافتنی ست . او ماه ها بر بلندای کوه خواجه می زید و می گویند زمانی که او بوده است کسی را یارای رفتن بر بلندای خواجه برای بوسیدن سنگ ها / نذر و خیرات و دخیل نبوده است . او تنها پرجمداری علیه خرافات بوده است و هرگز کسی سراغ ندارد که او به تهیدست و فرودستان دست درازی کرده باشد . با توجه به داستان های دیگری که از او شنیده ام در ذهن بنده او همیشه زنده است . حتی اینقدر دلبسته ی او شدم که بی هیچ گمانی او در من زیست و قهرمان یکی از بهترین منظومه های حماسی / اجتماعی بنده به نام " مرغ چوپو"شدو هر دم که این منظومه را باز خوانی می کنم شاهان زلفی را بر بلندای زیستن تماشـا می کنم که برایم دست تکان می دهد .
تصویر


تصویر
خداداد غفاری مقدم
نویسنده ، محقق و گردآورنده شجره فامیلی طایفه پودینه سیستان
..........................................................................................
سایت های طایفه پودینه
www.poodineh.ir

بازگشت به “نسب شناسی اقوام سیستانی”