شمع چهارم ، شمع امید

عبدالحمید خدایاری شاعر، نویسنده و پژوهشگربومی استان سیستان و بلوچستان و دبیرآموزش وپرورش منطقه بمپور با مدرک فوق لیسانس زبان وادبیات فارسی

مدیر انجمن: hamid737

آواتار کاربر
hamid737
★★★ نورچشمی ★★★
★★★ نورچشمی ★★★
پست: 36
تاریخ عضویت: شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۰, ۱:۰۵ ب.ظ
جنسیت: مرد
معرفی بیشتر: برای شناخت بهتر من به مرجع متخصصین ایران رجوع کنید اونجا رزومه تقریبا کاملی دارم . این هم لینکش : http://www.irexpert.ir/Webforms/UserHom ... ?EID=65721
محل اقامت: مکران ( ایرانشهر - بمپور )
تماس:

شمع چهارم ، شمع امید

پست خوانده نشده توسط hamid737 »

شمع چهارم ،شمع امید


شمع ها به آرامی می سوختند . فضا به قدری آرام بود که می توانستی صحبت های آن را بشنوی ...
شمع اول : من دوستی هستم! با این وجود هیچ کس نمیتواند مرا برای همیشه روشن نگه دارد و من معتقدم که خاموش میشوم و آرام ارام خاموش شد ... شمع دوم: من اراده هستم با وجود این من هم مدت زیادی روشن نمی مانم و معلوم نیست تا چه مدتی روشن باشم پس از اینکه صحبتش تمام شد نسیم ملایمی بر آن وزید و خاموشش کرد ...شمع سوم با ناراحتی گفت : من عشق هستم و آنقدر قدرت ندارم که روشن بمانم ... مردم مرا کنار میگذارند و نورم را روشنی بخش راه خویش نمیدانند ... انها حتی عشق ورزیدن به نزدیکترین هاشان را فراموش میکنند ... آنان مرا در دلهاشان خاموش میکنند. و کمی بعد با اندوه فراوان ناگهان خاموش شد .
پسرک وارد اتاق شد و با دیدن شمع های خاموش گریه کنان گفت : شما به من قول داده بودید که تا ابد روشن بمانید ... ناگهان شمع چهارم که هنوز روشن بود گفت :‌نترس تا زمانی که من روشن هستم میتوانیم شمع های دیگر را روشن کنیم ...
پسرک با چشمهای درخشان شمع امید را برداشت و شمع های دیگر را روشن کرد ......

بازگشت به “انجمن ادبی عبدالحمید خدایاری شاعر، نویسنده و پژوهشگر”