بخشش شهر سوخته!!!

[sistankadeh]

به اين وبلاگ و پست ها سري بزنيد
ولي مطالبش رو ميزارم اينجا
http://irvani.com/weblog/?p=409

بگذریم که اقای توسلی در دفتر مجمع تشخیص چه ها گفت از امام و ما چه میکنیم …. این روز ها این قدر مطلب به ذهنم میآید که دیگر مایل نیستم در این جا بنویسم … زاهدان و زابل بودم … از دانشگاه زابل دیدن کردم . دوستی از خاطرات بودن دکتر دهمرده در دانشگاه میگفت و اینکه در زمان کاری او همه همکاران ساعت ۶ به سر کار می آمدند . و روز شنبه برای دیدن یک همکار تا ساعت ۹ منتظر شدم و خبری از ایشان نشد . شهر سوخته را دیدم . با آن همه کمبود امکانات . کمبود وسایل نگهدارنده اجناس قدیمی و قیمتی … پارچه های بافته شده بسیار زیبا … که از ۴۸۰۰ سال پیش به یادگار مانده بود و همه حبرت میکردند که این همه بافت های زیبا در ان سالها چگونه بوجود آمده است . جواهراتش . جسد ها . کاسه ها . سفال هایی با طرح های انیمیشن دار . بگذریم از ان همه جواهر ات زینتی زنان که چه ساده نگهداری میشد … و چه سفالهایی که با بی اهمیتی بسیار از کنارش رد میشدند و میگفتند این قدر زیاد است که اگر بشکند اشکالی ندارد … بگذریم از گل نوشته هایی که یک محقق خارجی از حرص اینکه نمیتواند آن ها را بخواند . و اینکه یک ملت چطور میتواند از ان سالهای پیش تمدن داشته باشد .. تمام این گل نوشته ها را خرد میکند و همه را میشکند و کسی نیست که این ها را بررسی کند . بگذریم از ان اینکه چشم مصنوعی شهر سوخته را محقق خودمان پیدا میکند و بعد به نام یک محقق ایتالیایی ثبت میشود .بگذریم که مجله تایم در لندن چه سرو صدایی از این چشم مصنوعی راه میاندازد و خیلی از دانشجویان رشته باستان شناسی شهر زابل حتی شهر سوخته را ندیده بودند…. بگذریم که هر ترم دانشگاه چیزی در حدود ۷۰ دانشجو باستان شناسی و معماری تربیت میکند و از این بگذریم که شهر سوخته نمیتواند نیروهای تخصصی را جذب کند . بگذریم که در شهر سوخته چیزی در حدود ۳۰۰ سال کار تحقیقاتی باید انجام شود و چقدر کمبود نیرو دارند. بگذریم که یکی از مسئوللان محترم میراث لطف کردند و یکی از مهر های قدیمی شهر سوخته را به یکی از خارجی ها ” همین جوری ” بخشیدند … و گفتند گناه دارد بگذار یادگاری ببرد …!!!!بگذریم که روی بناهای قدیمی ان میخواهند فرم های اهنی مسخره تر را نصب کنند که مثلا در مقابل عوامل جوی پایدار باشد . اما تمام آن میراث را در اینده خراب خواهد کرد … بگذریم که هنوز مدیران و معاونان دکتر دهمرده ارزو دارند که دکتر چند روزی مریض شود و یا ….. تا کمی این ها استراحت کنند و مدیریت به سبک کنونی داشته باشند . بگذریم که دکتر در خاطرات یکی از دوستانش چه گریه ها که برای دانشگاه و محیط سیستان و بلوچستان کرد . بگذریم که دکتر چقدر تلاش کرد که یک سد از کنار میراث زابل رد نشود و چقدر با مسئولین و مدیران بحث و جدل میکند که ما نمی توانیم تاریخ را از امریکا بخریم . آخر میدانی ان ها درک قیمتی بودن یک چیز را نمیکنند . بگذریم …
من بسیار ناراحتم … بسیار …..
وجدان هم چیز خوبیست ….
مرد عمل کو ؟ من هستم ؟
میدانی دیگر حتی حوصله تو را نیز ندارم … حتی حوصله تو …
اگر غلط تایپی داشت … به بزرگی خودتان اصلاح نمایید و ببخشید مرا .
_______________
من هم ميگذرم چون خيلي سخن ها براي گفتن هست كه ديگر اگر هم بگويي كسي توجهي نمي كند.
موفق و مانا باشيد

[Admin]

چه سفالهایی که با بی اهمیتی بسیار از کنارش رد میشدند و میگفتند این قدر زیاد است که اگر بشکند اشکالی ندارد … بگذریم از گل نوشته هایی که یک محقق خارجی از حرص اینکه نمیتواند آن ها را بخواند . و اینکه یک ملت چطور میتواند از ان سالهای پیش تمدن داشته باشد .. تمام این گل نوشته ها را خرد میکند و همه را میشکند و کسی نیست که این ها را بررسی کند . بگذریم از ان اینکه چشم مصنوعی شهر سوخته را محقق خودمان پیدا میکند و بعد به نام یک محقق ایتالیایی ثبت میشود .بگذریم که مجله تایم در لندن چه سرو صدایی از این چشم مصنوعی راه میاندازد و خیلی از دانشجویان رشته باستان شناسی شهر زابل حتی شهر سوخته را ندیده بودند….

واقعا مایه ی تاسفه

[aminnoura]

تاریخ پست:
دوشنبه, اسفند ۶م, ۱۳۸۶
متاسفانه تا جائی که فهمیدم خانم ایروانی زابل رو ترک کردن.