صفحه 1 از 1

خدای کوچک من...

ارسال شده: سه‌شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۸:۵۸ ب.ظ
توسط matashfaraz
خدای کوچک من...


پریده از سر من رمز خواب از سر شب
نشسته در بر من آفتاب از سر شب
ز کوچه کوچه ی صد کهکشان گذشتم باز
به روی دوش هزاران شهاب از سر شب
به یاد عطر نگاهت نشستم و خواندم
چو کولیان غزل خوان خراب از سر شب
چو چشمه ای که برقصد میان چشمش مه
لبالبم ز گل التهاب از سر شب
هزار تار دلم را گره زدم با زخم
چه نعره ها که زدم با رباب از سر شب
****
ـ خدای کوچک من ـ در کجاست میکده ات
که میل جام تو دارم ! جناب ـ از سر شب!