"آینه" از مجموعه ی آیینه در غبار

مدیر انجمن: mahmoodrezaarmin

آواتار کاربر
Admin
سفرنامه های سیستان و بلوچستان
سفرنامه های سیستان و بلوچستان
پست: 856
تاریخ عضویت: شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۶, ۶:۵۱ ق.ظ
جنسیت: مرد
معرفی بیشتر: من نه سیستانیم و نه بلوچستانی ، من سیستانی و بلوچستانیم.
ما کاربران سرزمین دریا و کویر(فارس و بلوچ و شیعه و سنی و ... )فارغ از نژاد ومذهب ، تنها به رشد سرزمینمان می اندیشیم.ما تصمیم گرفته ایم پایگاه اطلاعات تخصصی سیستان و بلوچستان را بسازیم و در این راستا دست همه ی دوستان جدید را برای همکاری به گرمی می فشاریم.مهر ، محبت ، دانش و تخصص خود را از سرزمینمان دریغ نکنیم.
محل اقامت: همه جای استان سیستان و بلوچستان
تماس:

"آینه" از مجموعه ی آیینه در غبار

پست خوانده نشده توسط Admin »

به شهر غربت مردم، چو ناله همدم آهم
بیا به دیدنم ای گل، که سخت چشم به راهم

به شوق آنکه ببینم تو را دوباره به شادی
ببین چگونه به ره خیره مانده طفل نگاهم

چه می شود که بخوانی مرا به محفل انست؟
چه می شود که بگیری سراغ، گاه به گاهم؟

چو اشک، سرزده خواهم به خاک پای تو افتم
عنایتی کن و لطفی و باش پشت و پناهم

هزار حیف که رفت از کفم نشاط و جوانی
بدل به شام سیه شد، صفای صبحِِ پگاهم

دل از امید کجا بَرکَنم، که تشنه لبی را
به برکشیدنم آورده است بر سر چاهم؟

چو گوهر از صدف صبر برکشیده ی عشقم
به قدر کم چو خَزَف نیست هیچ دعوی جاهم

چرا ز بخت کنم شکوه صبح و شام به هر جا
نشانده اند رفیقانِ بد، به روز سیاهم

چو غنچه لب نگشودم به قصّه از غم دوری
بر این صبوری و طاقت بود سرشک گواهم

سبک چگونه شمارم غم گران چو کوهت
کنون که در کف باد فراق چون پر کاهم

بس است خون جگر خوردنم ز رزق مقدّر
گدای دولت فقرم، چه حاجت است به شاهم

شکست گشت نصیبم، شدم چو آینه ی دوست
که راست گفتم و جز این نبود هیچ گناهم

اثر ز ناله گریزد " سَهی " به کوی غریبی
خدا کند که نماند ز کار، ناوَک آهم
((موج ها را کسی به صف کرده ست
موج ها ياغيان دريايند
باز دريا دوباره کف کرده ست))
سه کایی از پیام سیستانی
اگه لاگین هستی کلیک کردن بر روی دکمه ی "ارسال تقدیر" (همین زیر) هیچ کاری نداره ;) زودباش کلیک کن دیگه ... :D

بازگشت به “انجمن ادبی محمودرضا آرمین شاعروپژوهش گرومسئول انجمن فرخی سیستانی”